کلمه جو
صفحه اصلی

seriously


جدا، به راستی، رسما، سخت، موقرانه

انگلیسی به فارسی

جدا،(به)راستی،رسما،سخت،موقرانه


انگلیسی به انگلیسی

• gravely, solemnly, earnestly; acutely, critically
you use seriously when you want the person you are talking to to realize that you are not joking and that you mean what you say.
you also use seriously when you are surprised by what someone has said and you want to ask them if they really mean it.
if you take someone or something seriously, you believe that they are important and deserve attention.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] به سختی-بطورجدی

مترادف و متضاد

not humorously


Synonyms: actively, all joking aside, cool it, cut the comedy, determinedly, down, earnestly, fervently, for real, gravely, in all conscience, in all seriousness, in earnest, intently, passionately, purposefully, resolutely, sedately, simmer down, sincerely, soberly, solemnly, sternly, straighten out, thoughtfully, vigorously, with a straight face, with forethought, with sobriety, zealously


Antonyms: funnily, lightly


dangerously, critically


Synonyms: acutely, badly, decidedly, deplorably, distressingly, gravely, grievously, harmfully, intensely, menacingly, perilously, precariously, quite, regrettably, severely, sorely, threateningly, very


Antonyms: casually, minor, trivially


جملات نمونه

1. seriously damaged, the ship entered the river broadside
کشتی که شدیدا صدمه دیده بود از پهلو وارد رودخانه شد.

2. strikes seriously hurt the country's economy
اعتصابات به اقتصاد کشور آسیب شدید وارد آورد.

3. the navy was seriously undermanned
نیروی دریایی شدیدا دچار کمبود نفرات بود.

4. the project is seriously in trouble
طرح سخت دچار اشکال است.

5. he took my joke seriously
او شوخی مرا جدی گرفت.

6. the doctor asked him to diet seriously
دکتر از او خواست که جدا رژیم بگیرد.

7. People who took football too seriously aroused deep loathing in me.
[ترجمه ترگمان]مردمی که فوتبال را خیلی جدی می گرفتند از من نفرت داشتند
[ترجمه گوگل]افرادی که فوتبال را به طور جدی پیگیری کردند، منحرفی عمیق را به من دادند

8. Let's talk seriously about your future.
[ترجمه ترگمان]بیا در مورد آینده تو جدی حرف بزنیم
[ترجمه گوگل]بیایید به طور جدی درباره آینده خود صحبت کنیم

9. Tom was seriously maimed in the war.
[ترجمه فیض] تام به شدت در جنگ مصدوم شد
[ترجمه محمد جواد حق بین] تام به شدت در جنگ مصدوم شده بود
[ترجمه ترگمان]تام در جنگ از کار افتاده بود
[ترجمه گوگل]تام به طور جدی در جنگ جنگید

10. Her father is seriously ill in St Luke's hospital.
[ترجمه ترگمان]پدرش در بیمارستان لوک به شدت بیمار است
[ترجمه گوگل]پدرش به طور جدی در بیمارستان سنت لوک بیمار است

11. You're not seriously expecting me to believe that?
[ترجمه فاطی] جدی فک کردی من باورم میشه؟
[ترجمه ترگمان]جدا انتظار نداری باور کنم؟
[ترجمه گوگل]شما به طور جدی انتظار ندارید که من این را باور کنم؟

12. His current account was seriously overdrawn.
[ترجمه ترگمان]حساب جاری او به طور جدی تراز آب بود
[ترجمه گوگل]حساب جاری او به طور جدی از بین رفته است

13. Taking these drugs could seriously endanger your health.
[ترجمه ترگمان]مصرف این مواد مخدر می تواند سلامتی شما را به خطر بیاندازد
[ترجمه گوگل]مصرف این داروها می تواند سلامت شما را به خطر بیاندازد

14. Many rivers and lakes are seriously polluted.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از رودخانه ها و دریاچه ها به شدت آلوده شده اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از رودخانه ها و دریاچه ها به طور جدی آلوده هستند

15. I would like now to seriously indifferent room of wonderful.
[ترجمه ترگمان]دلم می خواست حالا به طور جدی اتاق را ترک کنم
[ترجمه گوگل]من هم اکنون به اتاق جدی بی نظیری شگفت انگیز می خواهم

16. This scandal could prove seriously damaging to the government.
[ترجمه ترگمان]این رسوایی می تواند به شدت به دولت آسیب برساند
[ترجمه گوگل]این رسوایی می تواند به طور جدی به دولت ضربه بزند

17. The strike has sent the plans for investment seriously awry.
[ترجمه ترگمان]این اعتصاب برنامه هایی را برای سرمایه گذاری به طور جدی به غلط ارسال کرده است
[ترجمه گوگل]این اعتصاب برنامه های سرمایه گذاری را به طور جدی به سر می برد

18. Over - production is seriously unbalancing the EEC economy.
[ترجمه ترگمان]تولید بیش از حد، اقتصاد جامعه اقتصادی اوراسیا را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه گوگل]بیش از حد - تولید به طور جدی توازن اقتصاد EEC است

19. I'm sorry to hear that he has been seriously ill.
[ترجمه ترگمان]از شنیدن این خبر خیلی ناراحت شدم
[ترجمه گوگل]متاسفم که شنیدم که او به شدت بیمار است

پیشنهاد کاربران

راستکی!

به طور جدی

جدا، راستی ، رسما، سخت ، جدی

جدی باش ، حالت قبل انجام کاری مهم، واقعیت رو بگو.

earnest

بطور جدی
The path of life that is smooth
مسیر زندگی که هموار هست

جدی؟ جدا؟واقعا؟راست میگی؟راستکی؟

جدا، به طور جدی
برای نشان دادن شدت عمل

راستکی، بی شوخی

seriously ill
( هم آیند )
شدیدا بیمار، بطور جدی مریض، بطور حاد ناخوش

قاطعانه

بابا، تو دیگه کی هستی!!

ناموسا

واقعا که!

خارج از شوخی، . . .

بطور جدی ، واقعاً ،

جدی=seriousiy
he doesnt take anyting seriously

راسیتن چه

seriously = حاد بودن ( بیماری )
failed to recognise how seriously ill
نتوانست تشخیص دهد که چقدر بیماریشان حاد است


کلمات دیگر: