کلمه جو
صفحه اصلی

goalkeeper


معنی : دروازه بان فوتبال، گلر
معانی دیگر : (فوتبال و هاکی و برخی بازی های دیگر) دروازه بان، گلر (goalie و goaltender هم می گویند)، دروازه بان درفوتبال

انگلیسی به فارسی

دروازه بان فوتبال، گلر


دروازه بان، دروازه بان فوتبال، گلر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: goalkeeping (n.)
• : تعریف: the player who is responsible for defending his or her team's goal in soccer, hockey, lacrosse, and the like.

• goalie, one who guards the entrance of a goal to prevent the ball or puck from entering (sports)
a goalkeeper is the player in a sports team whose job is to guard the goal.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] دروازه بان

مترادف و متضاد

دروازه بان فوتبال (اسم)
goalkeeper

گلر (اسم)
goalkeeper

جملات نمونه

1. he roughed the goalkeeper
او با دروازه بان با خشونت رفتار کرد.

2. The goalkeeper on that fateful day in 1954 was Fred Martin of Aberdeen.
[ترجمه ترگمان]دروازه بان در آن روز سرنوشت ساز در ۱۹۵۴ فرد مارتین آبردین بود
[ترجمه گوگل]دروازه بان در آن روز سرنوشتساز در سال 1954، فرد مارتین ابردین بود

3. The crowd cheered as the goalkeeper deflected the shot.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که دروازه بان عکس را منحرف کرد جمعیت هورا کشیدند
[ترجمه گوگل]جمعیت به عنوان دروازه بان انحراف شوت را تشویق کرد

4. The club's top goalkeeper is on the transfer list.
[ترجمه ترگمان]دروازه بان برتر این باشگاه در فهرست انتقال قرار دارد
[ترجمه گوگل]دروازه بان برتر باشگاه در لیست انتقال قرار دارد

5. Who shall we play as goalkeeper?
[ترجمه ترگمان]کی باید مثل دروازه بان بازی کنیم؟
[ترجمه گوگل]کی ما باید به عنوان دروازه بان بازی کنیم؟

6. The ball ricocheted off the goalkeeper and into the net.
[ترجمه ترگمان]توپ از دروازه بان اصابت کرد و وارد تور شد
[ترجمه گوگل]توپ از دروازه بان خارج شده و به دروازه رسیده است

7. He was brought down by the goalkeeper and awarded a penalty.
[ترجمه ترگمان]او توسط دروازه بان پایین آمد و جریمه دریافت کرد
[ترجمه گوگل]او توسط دروازه بان پایین آورد و مجازات شد

8. His shot beat the goalkeeper neck and crop.
[ترجمه ترگمان]شلیک گلوله او باعث شکست گردن و محصول تیمش شد
[ترجمه گوگل]ضربه او دروازه دروازه بان گردن و محصول را ضرب و شتم

9. The goalkeeper just managed to tip the ball over the crossbar.
[ترجمه ترگمان]دروازه بان تنها توانست توپ را به سمت دروازه پرتاب کند
[ترجمه گوگل]دروازه بان فقط توپ را به بالای دروازه هدایت کرد

10. Technically, he is an excellent goalkeeper.
[ترجمه ترگمان]از نظر فنی، اون یه دروازه بان عالیه
[ترجمه گوگل]از لحاظ فنی، او یک دروازبان عالی است

11. The goalkeeper made a great save in the last minute of the match.
[ترجمه ترگمان]دروازه بان در دقیقه آخر مسابقه یک ذخیره عظیم به دست آورد
[ترجمه گوگل]دروازه بان در آخرین لحظه بازی، نجات داد

12. For a goalkeeper, it's a great advantage to have big hands.
[ترجمه ترگمان]برای یک دروازه بان، این یک مزیت بزرگ برای داشتن دست های بزرگ است
[ترجمه گوگل]برای یک دروازه بان، این یک مزیت بزرگ برای داشتن دست های بزرگ است

13. He played a careless back pass to the goalkeeper.
[ترجمه ترگمان]او با بی توجهی به طرف دروازه بان حرکت کرد
[ترجمه گوگل]او یک پاس منفصله به دروازه بان بازی کرد

14. The goalkeeper was injured so a defender had to go in goal.
[ترجمه ترگمان]دروازه بان زخمی شد، بنابراین یک مدافع مجبور شد به سمت دروازه برود
[ترجمه گوگل]دروازه بان مجروح شده بود، بنابراین یک مدافع باید به هدف برسد

15. He now plays as goalkeeper for Liverpool.
[ترجمه ترگمان]او اکنون به عنوان دروازه بان لیورپول بازی می کند
[ترجمه گوگل]او اکنون به عنوان دروازه بان لیورپول بازی می کند

پیشنهاد کاربران

شغل من

دروازبان


دروازه بان

Perspolice have a good goalkeeper


کلمات دیگر: