کلمه جو
صفحه اصلی

send off


1- فرستادن، ارسال کردن، پست کردن، 2- روانه کردن 3- مرخص کردن 4- مشایعت کردن، بدرود گفتن (با دادن هدیه یا مهمانی و غیره)، (عامیانه)، مراسم بدرود (برای کسی که سفر می رود)، مشایعت، مشایعت کردن، همراهی، ایین بدرود ودعای خیر

انگلیسی به فارسی

فرستادن، روانه کردن


ارسال کردن، ایین بدرود و دعای خیر، همراهی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a show of encouragement and affection for a person starting a new venture, going on a trip, or the like.

• launch; accompany
a send-off is an occasion when people come together to say goodbye to someone who is starting a journey or going away to live in another place; an informal word.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] اخراج از زمین بازی

مترادف و متضاد

Send; to dispatch


جملات نمونه

1. Did you send off for details of the competition?
[ترجمه ترگمان]جزئیات مسابقه رو فرستادی؟
[ترجمه گوگل]آیا برای جزئیات رقابت ارسال کردید؟

2. We had to send off to Ireland for a replacement part.
[ترجمه ترگمان]ما باید برای یک قسمت جایگزین به ایرلند بفرستیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور شدیم برای جایگزینی به ایرلند بفرستیم

3. Send off for our illustrated catalogue of garden plants.
[ترجمه ترگمان]کاتالوگ مصور گیاهان باغ را بفرستید
[ترجمه گوگل]ارسال برای کاتالوگ نمایش داده شده ما از گیاهان باغ

4. Don't delay - send off for the information now.
[ترجمه ترگمان]تاخیر نکن - همین الان اطلاعات رو بفرست
[ترجمه گوگل]تاخیر نکنید - اکنون برای اطلاعات ارسال کنید

5. When did you send off your application form?
[ترجمه ترگمان]کی فرم درخواست نامه رو فرستادی؟
[ترجمه گوگل]وقتی فرم درخواست را ارسال کردید؟

6. Don't waste those precious early years - send off the coupon today.
[ترجمه ترگمان]این years گران بها را به هدر نده - امروز the را بفرست
[ترجمه گوگل]این سال های باارزش را هدر ندهید - امروز امروز کوپن را ارسال کنید

7. So jump to it and send off your entries.
[ترجمه ترگمان]پس بپر بالا و entries رو بفرست
[ترجمه گوگل]بنابراین به آن پرش کنید و مطالب خود را ارسال کنید

8. The Department certainly gave Tom McCormack a send off he won't forget - and neither will his bank manager!!
[ترجمه ترگمان]وزارت دادگستری به تام دستور داده بود که او را از یاد ببرد - و نه مدیر بانک او! !! !! !!
[ترجمه گوگل]این گروه مطمئنا به تام مک کورمک فرستاده شد و او فراموش نخواهد کرد - و نه مدیر بانک او خواهد بود !!

9. Amelia notified Mike Jackman to send off a telegram if they actually became airborne.
[ترجمه ترگمان]آملیا به مایک جکمن (Jackman)هشدار داد که اگر واقعا به هوا پرتاب شود یک تلگراف بفرستد
[ترجمه گوگل]آملیا مایک جکمن را برای فرستادن یک تلگراف، اگر در واقع هواپیما شد، اعلام کرد

10. So why delay? Send off now - 140 delicious new recipes are waiting for you.
[ترجمه ترگمان]پس چرا تاخیر؟ حالا بفرستید - ۱۴۰ دستور غذای خوش مزه خوش مزه منتظر شما هستند
[ترجمه گوگل]پس چرا تاخیر؟ اکنون ارسال کنید - 140 دستور العمل جدید خوشمزه در انتظار شما هستند

11. Send off now - 140 delicious new recipes are waiting for you.
[ترجمه ترگمان]حالا بفرستید - ۱۴۰ دستور غذای خوش مزه خوش مزه منتظر شما هستند
[ترجمه گوگل]اکنون ارسال کنید - 140 دستور العمل جدید خوشمزه در انتظار شما هستند

12. Send off the coupon for your free T. Shirt and sponsorship form.
[ترجمه ترگمان]کوپن را برای T آزاد خود ارسال کنید شکل پیراهن و پشتیبانی
[ترجمه گوگل]ارسال کوپن برای تی شرت تی شرت شما و فرم پشتیبانی

13. Maybe I'll send off for travel brochures or sit down in front of the piano.
[ترجمه ترگمان]شاید من برای بروشور مسافرت یا نشستن جلوی پیانو بفرستم
[ترجمه گوگل]شاید برای بروشورهای سفر ارسال کنم یا در جلوی پیانو بنشینم

14. He was given a good send off when he left for America.
[ترجمه ترگمان]وقتی برای آمریکا رفت یه خبر خوب بهش داده شد
[ترجمه گوگل]وقتی او برای آمریکا ترک کرد، او به خوبی فرستاد

پیشنهاد کاربران

ارجاع دادن

جشن خداحافظی

بدرقه کردن

Send sb off:وقتی کسی توی مسابقه مصدوم میشه و به بیرون فرستاده میشه

Send off for sth
چیزی را از طریق اینترنت خریدن.

فقط این واسه کسیه که به سفر میره و ما تا فرودگاه یا ترمینال اونو همراهی میکنیم
اون مدل بدرقه جلوی در خونه رو میگن see out
I ll see you out

اخراج کردن

اسم هست و به معنی بدرقه، مهمانی خداحافظی

راهی کردن
دنبال کاری فرستادن


کلمات دیگر: