کلمه جو
صفحه اصلی

removal


معنی : عزل، رفع، برداشت، ازاله
معانی دیگر : برداشتن، نقل مکان، جابجایی، انتقال، بردن

انگلیسی به فارسی

رفع، ازاله


برداشت، رفع، عزل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of removing.
متضاد: installation
مشابه: abolition, purge, remove, repair

(2) تعریف: the process of dismissing someone from office or employment.
متضاد: appointment
مشابه: ouster

• act of taking off, act of shedding; act of taking away; elimination; ejection, dismissal
the removal of something is the act of removing it.
a removal company transports furniture from one building to another, for example when people move house.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تفکیک - جدا کردن - برداشتن
[فوتبال] حذف کردن-پاک کردن
[مهندسی گاز] عمل جداکردن، رفع
[ریاضیات] حذف، رفع، انتقال، جابجائی
[پلیمر] برداشت

مترادف و متضاد

عزل (اسم)
discharge, dismissal, deposal, removal

رفع (اسم)
resolution, elimination, removal, resolving, obviation

برداشت (اسم)
removal

ازاله (اسم)
removal

جملات نمونه

1. his removal from that job did not take place easily
برداشتن (عزل) او از آن شغل آسان صورت نگرفت.

2. the removal of all obstacles on the road to progress
برداشتن کلیه ی موانع بر سر راه ترقی

3. the removal of an obstacle in the throat
رفع آنچه که راه گلو را بسته است

4. the removal of obstructions in our path
برداشتن موانع از سر راه ما

5. the secret removal of the jewels
برداشتن مخفیانه جواهرات

6. the dilapidation of the caravanseray caused by the farmers' removal of the stones and bricks
ویرانی کاروانسرا به خاطر آنکه روستاییان سنگ ها و آجرهای آن را می کنند و می برند

7. Clearance of the site required the removal of a number of trees.
[ترجمه ترگمان]پاک سازی منطقه مستلزم حذف تعدادی از درختان بود
[ترجمه گوگل]پاکسازی سایت نیاز به حذف تعدادی از درختان

8. Allegations of abuse led to the removal of several children from their families.
[ترجمه ترگمان]اتهامات سو استفاده منجر به حذف چندین کودک از خانواده هایشان شد
[ترجمه گوگل]اتهام سوء استفاده منجر به از بین بردن چندین فرزند از خانواده هایشان شد

9. What they expected to be the removal of a small lump turned out to be major surgery.
[ترجمه ترگمان]چیزی که آن ها انتظار داشتند حذف یک برآمدگی کوچک باشد، جراحی بزرگ بود
[ترجمه گوگل]آنچه که آنها انتظار داشتند برداشتن یک توده کوچک بود، جراحی اصلی بود

10. The removal of petty restrictions has made life easier.
[ترجمه ترگمان]حذف محدودیت های کوچک زندگی را آسان تر کرده است
[ترجمه گوگل]حذف محدودیت های کوچک باعث ساده تر شدن زندگی می شود

11. They rejected a demand for the removal of all nuclear weapons from UK soil.
[ترجمه ترگمان]آن ها درخواست حذف همه سلاح های هسته ای از خاک انگلستان را رد کردند
[ترجمه گوگل]آنها خواستار حذف همه سلاح های هسته ای از خاک انگلیس شدند

12. Don't worry. The removal men will pack everything up.
[ترجمه ترگمان]نگران نباش The همه چیز رو جمع می کنن
[ترجمه گوگل]نگران نباش مردان حذف همه چیز را بسته خواهند کرد

13. Demonstrators demanded the removal of foreign bases.
[ترجمه ترگمان]تظاهرکنندگان خواستار حذف پایگاه های خارجی شدند
[ترجمه گوگل]تظاهرکنندگان خواستار حذف پایگاه های خارجی شدند

14. The local council does not allow the removal of sand from the beach.
[ترجمه ترگمان]شورای محلی اجازه خروج ماسه از ساحل را نمی دهد
[ترجمه گوگل]شورای محلی به حذف شن و ماسه از ساحل اجازه نمی دهد

15. The programme required the removal of government subsidies.
[ترجمه ترگمان]این برنامه نیاز به حذف یارانه های دولتی دارد
[ترجمه گوگل]برنامه مورد نیاز حذف یارانه های دولتی بود

16. The book was castrated by removal of the last two chapters.
[ترجمه ترگمان]این کتاب با حذف دو فصل آخر، عقیم شد
[ترجمه گوگل]این کتاب با حذف دو فصل گذشته کاسترو شده است

the removal of all obstacles on the road to progress

برداشتن کلیه‌ی موانع بر سر راه ترقی


the secret removal of the jewels

برداشتن مخفیانه جواهرات


His removal from that job did not take place easily.

برداشتن (عزل) او از آن شغل آسان صورت نگرفت.


پیشنهاد کاربران

شرکت حمل وسایل منزل باربری

( شیمی ) :تفکیک

( پزشکی ) :برداشتن و حذف کردن یک بخش

از میان برداشتن

برچیدن

خارج کردن ، بیرون آوردن

برچیدگی

برکناری، عزل

حذف کردن

درآوردن، خارج کردن، بیرون آوردن

پاک سازی

moving by lifting or taking off or away

رفع کردن


کلمات دیگر: