کلمه جو
صفحه اصلی

instructions

انگلیسی به فارسی

دستورها، دستورالعمل‌ها، رهنمودها، راهنما


دستورالعمل ها، دستور العمل، راهنمایی، فرمان، اموزش، سفارش


انگلیسی به انگلیسی

اسم جمع ( plural noun )
• : تعریف: a statement of how to do something.

- Follow the instructions in the manual before using your new oven.
[ترجمه ترگمان] قبل از استفاده از فر جدید از دستورالعمل های موجود در دفترچه راهنما پیروی کنید
[ترجمه گوگل] قبل از استفاده از اجاق جدید خود، دستورالعمل های این کتاب را دنبال کنید

• directions, guidelines

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] آموزش

جملات نمونه

1. his instructions really enlightened me
تعالیم او مرا واقعا روشن کرد.

2. lucid instructions
دستورات واضح

3. positive instructions
دستورات صریح

4. preflight instructions
دستورالعمل های پیش از پرواز (برای مسافران)

5. the instructions stuck on the back of a refrigerator
دستورالعمل هایی که پشت یخچال چسبانده شده است

6. detailed verbal instructions
دستورات پرجزئیات لغوی

7. per your instructions
طبق دستورات شما

8. read the instructions on the bottle carefully
آگهدادهای روی بطری را دقیقا بخوانید.

9. children should profit from the instructions of their elders
بچه ها باید از درس های بزرگتران خود بهره بگیرند.

10. his disregard of his father's instructions
عدم رعایت دستورات پدرش

11. the embassy courier arrived carrying several new instructions
پیک سفارت با چندین گزارش جدید وارد شد.

12. He countermanded his instructions to his staff officer.
[ترجمه ترگمان]او دستورها خود را به افسر ستاد خود اختصاص داد
[ترجمه گوگل]او دستورالعمل خود را به افسر رسمی خود داد

13. He left detailed instructions about the best way to proceed.
[ترجمه ترگمان]او دستورالعمل های دقیقی را در مورد بهترین راه برای ادامه کار ترک کرد
[ترجمه گوگل]او دستورالعمل های دقیق درباره بهترین راه برای ادامه داد

14. The washing instructions are on the label.
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل شستن بر روی برچسب است
[ترجمه گوگل]دستورالعمل های شستشو بر روی برچسب است

15. You should always read the instructions on medicines thoroughly.
[ترجمه ترگمان]شما همیشه باید دستورها را به طور کامل بخوانید
[ترجمه گوگل]شما همیشه باید دستورالعمل های دارو را به طور کامل بخوانید

16. The task requires a good comprehension of complex instructions.
[ترجمه ترگمان]این وظیفه نیازمند درک خوب دستورالعمل های پیچیده است
[ترجمه گوگل]این کار نیاز به یک درک خوب از دستورالعمل های پیچیده دارد

17. The instructions were badly written and unhelpful.
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل ها به شدت نوشته شده و بی فایده بودند
[ترجمه گوگل]دستورالعمل ها به خوبی نوشته شده و مفید نبودند

پیشنهاد کاربران

دستور/دستورات

دستورات

دستورالعمل ها

Some way to do sth


دستور العمل ها � دستور العمل یک وسیله یا چیزی� مثل اسباب بازی

تعالیم، رهنمودها، دستورات کار

ساختار

construction ::: ساختار
instruction :::::: دستور کار
instrument :::::: ابزار

روش کار


کلمات دیگر: