خشم انگیز، ناراحت کننده، آزار دهنده
provoking
خشم انگیز، ناراحت کننده، آزار دهنده
انگلیسی به فارسی
خشم انگیز، ناراحت کننده، آزار دهنده
انگلیسی به انگلیسی
• angering, irritating, annoying; inciting, instigating; stimulating, arousing
دیکشنری تخصصی
[فوتبال] برانگیزنده
جملات نمونه
1. thought provoking
تفکر انگیز
2. It is very provoking of her to be so late.
[ترجمه ترگمان]خیلی ناراحت کننده است که این قدر دیر باشد
[ترجمه گوگل]او بسیار دشوار است که خیلی دیر شود
[ترجمه گوگل]او بسیار دشوار است که خیلی دیر شود
3. Politicians enjoy an easy ride by provoking crime fear and talking tough about punishment.
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران از سواری آسان با تحریک ترس از جنایت لذت می برند و در مورد مجازات سخت صحبت می کنند
[ترجمه گوگل]سیاستمداران با ترساندن ترس جرم و صحبت کردن در مورد مجازات، از سواری آسان لذت می برند
[ترجمه گوگل]سیاستمداران با ترساندن ترس جرم و صحبت کردن در مورد مجازات، از سواری آسان لذت می برند
4. They received sentences of four to 1years, provoking Western condemnation.
[ترجمه ترگمان]آن ها محکومیت چهار تا ۱ سال را محکوم کردند و باعث محکومیت غرب شدند
[ترجمه گوگل]آنها احکام چهار تا 1 ساله را تحویل دادند و باعث محکومیت غرب شدند
[ترجمه گوگل]آنها احکام چهار تا 1 ساله را تحویل دادند و باعث محکومیت غرب شدند
5. But critics say the police seem intent on provoking a violent reaction.
[ترجمه ترگمان]اما منتقدان می گویند که به نظر می رسد که پلیس قصد تحریک یک واکنش شدید را دارد
[ترجمه گوگل]اما منتقدان می گویند که پلیس به دنبال تحریک یک واکنش خشونت آمیز است
[ترجمه گوگل]اما منتقدان می گویند که پلیس به دنبال تحریک یک واکنش خشونت آمیز است
6. But yes, it is still fun, thought provoking, stimulating, exciting and fast moving.
[ترجمه ترگمان]اما بله، هنوز هم جالب است، فکر کردن، تحریک، مهیج و سریع حرکت کردن است
[ترجمه گوگل]اما بله، هنوز هم سرگرم کننده است، فکر تحریک، تحریک، هیجان انگیز و سریع در حال حرکت است
[ترجمه گوگل]اما بله، هنوز هم سرگرم کننده است، فکر تحریک، تحریک، هیجان انگیز و سریع در حال حرکت است
7. For one moment he hesitated, provoking her to give in to the gentle malice which settled inside her.
[ترجمه ترگمان]برای یک لحظه تردید کرد و او را تحریک کرد تا به the که در درونش قرار گرفته بود تسلیم کند
[ترجمه گوگل]برای یک لحظه او تردید کرد، تحریک او را به تسلیم ملایم که در آن حل و فصل در داخل او
[ترجمه گوگل]برای یک لحظه او تردید کرد، تحریک او را به تسلیم ملایم که در آن حل و فصل در داخل او
8. Occasionally he slowed to a near halt, provoking Eng to push him to keep choreographing and to perform adequately.
[ترجمه ترگمان]گاهی به توقف نزدیک می شد و باعث می شد که مهندس به او فشار بیاورد که choreographing را نگه دارد و به اندازه کافی عمل کند
[ترجمه گوگل]او گاهی اوقات به تعطیل نزدیک می شود و باعث تحریک Eng می شود تا او را تحت فشار قرار دهد تا به طرز شایسته ای عمل کند
[ترجمه گوگل]او گاهی اوقات به تعطیل نزدیک می شود و باعث تحریک Eng می شود تا او را تحت فشار قرار دهد تا به طرز شایسته ای عمل کند
9. The army accused militant Ijaw youths of provoking the attack by murdering a group of policemen in the town.
[ترجمه ترگمان]ارتش جوانان Ijaw جویان را به تحریک حمله با قتل یک گروه از ماموران پلیس در شهر متهم کرد
[ترجمه گوگل]ارتش جوانان ستیزه جوی جوان را مجبور به تحریک این حمله با قتل یک گروه پلیس در شهر کرد
[ترجمه گوگل]ارتش جوانان ستیزه جوی جوان را مجبور به تحریک این حمله با قتل یک گروه پلیس در شهر کرد
10. But they do enjoy provoking a reaction from adults and being the centre of attention.
[ترجمه ترگمان]اما آن ها از تحریک واکنش بزرگسالان و مرکز توجه لذت می برند
[ترجمه گوگل]اما آنها لذت بردن از تحریک واکنش از بزرگسالان و بودن مرکز توجه است
[ترجمه گوگل]اما آنها لذت بردن از تحریک واکنش از بزرگسالان و بودن مرکز توجه است
11. This meal was designed to include many reflux provoking foods to maximise postprandial reflux in normal subjects.
[ترجمه ترگمان]این وعده غذایی به گونه ای طراحی شد که بسیاری از غذاهای محرک برگشت را برای به حداکثر رساندن برگشت postprandial در سوژه های عادی، شامل شود
[ترجمه گوگل]این وعده غذایی شامل بسیاری از مواد غذایی تحریک کننده ریفلاکس برای به حداکثر رساندن رفلکس پس از سزارین در افراد طبیعی است
[ترجمه گوگل]این وعده غذایی شامل بسیاری از مواد غذایی تحریک کننده ریفلاکس برای به حداکثر رساندن رفلکس پس از سزارین در افراد طبیعی است
12. The hospital staff wouldn't thank him for provoking another.
[ترجمه ترگمان]کارکنان بیمارستان از او برای تحریک کردن دیگری تشکر نمی کنند
[ترجمه گوگل]کارکنان بیمارستان از او برای تحریک دیگران تشکر نمی کنند
[ترجمه گوگل]کارکنان بیمارستان از او برای تحریک دیگران تشکر نمی کنند
13. He could not give up his ideal of provoking a quarrel.
[ترجمه ترگمان]نمی توانست از فریب دادن یک نزاع خودداری کند
[ترجمه گوگل]او نمیتوانست آرمانش را تحریک کند
[ترجمه گوگل]او نمیتوانست آرمانش را تحریک کند
14. They all agreed again and again how provoking it was to be so disappointed.
[ترجمه ترگمان]همه آن ها بار دیگر به توافق رسیدند و این که چه قدر آزاردهنده بود
[ترجمه گوگل]آنها همه بارها و بارها توافق کردند که چگونه تحریک می شود ناامید شد
[ترجمه گوگل]آنها همه بارها و بارها توافق کردند که چگونه تحریک می شود ناامید شد
پیشنهاد کاربران
تحریک کننده
تحریک کردن ، انگاری که میخواییم ، موفق در تحریک کردن . . . .
ناراحت کننده
ازار دهنده
ازار دهنده
کلمات دیگر: