کلمه جو
صفحه اصلی

doze


معنی : چرت، چرت زدن
معانی دیگر : چرت زدن (معمولا با: away)، پینگی زدن، به خواب کوتاه یا پراضطراب فرورفتن، نیمه خواب بودن، و سن، خواب کوتاه یا سطحی، پینکی، چرت زدن باoff

انگلیسی به فارسی

چرت، چرت زدن (با off )


دوز، چرت، چرت زدن


انگلیسی به انگلیسی

• light sleep, nap, snooze
sleep lightly, nap
when you doze, you sleep lightly or for a short period.
if you doze off, you fall into a light sleep.

دیکشنری تخصصی

[کاراته] دوزو - خواهش کردن . بفرمائید

مترادف و متضاد

چرت (اسم)
snooze, nap, doze, slumber

چرت زدن (فعل)
caulk, catnap, snooze, nap, doze, slumber, dawdle, drowse

light sleep


Synonyms: catnap, drowse, forty winks, nap, shut-eye, siesta, slumber, snooze


take a nap


Synonyms: catch a wink, catnap, cop some z’s, drift off, drop off, drowse, nod off, sleep, sleep lightly, slumber, snooze


جملات نمونه

1. doze off
(بلا اراده) خواب رفتن،به چرت افتادن

2. She had a little doze after lunch.
[ترجمه نیلوفر] او بعد از ناهار چرت کوتاهی داشت
[ترجمه ترگمان]بعد از ناهار چرت می زد
[ترجمه گوگل]بعد از ناهار کمی دچار درد شد

3. She settled down for a quiet doze on the sofa.
[ترجمه ترگمان]آرام آرام روی نیمکت نشست
[ترجمه گوگل]او برای خواب آرام روی مبل نشست

4. Hundreds and thousands of books and magazines doze in the library.
[ترجمه ترگمان]صدها و هزارها کتاب و مجله در کتابخانه چرت می زدند
[ترجمه گوگل]صدها و هزاران کتاب و مجله در کتابخانه فرو می روند

5. I had a quick doze on the train.
[ترجمه ترگمان]من در قطار چرت زدم
[ترجمه گوگل]من یک قطره سریع در قطار داشتم

6. In one room, young mothers weave while babies doze in their laps.
[ترجمه ترگمان]در یک اتاق، مادران جوان، در حالی که کودکان در دامن خود چرت می زنند
[ترجمه گوگل]در یک اتاق، مادران جوان بافتن در حالی که نوزادان در دوران کودکی خود را سوزاندند

7. I had a doze on the train.
[ترجمه ترگمان]روی قطار چرت زدم
[ترجمه گوگل]من در قطار دوزخ داشتم

8. We couldn't help but doze off during his lecture.
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم به او کمک کنم، اما در حین سخنرانی چرت و پرت می گفتم
[ترجمه گوگل]ما نمیتوانیم در طول سخنرانی خود کمک کنیم

9. He's just having a little doze on the settee.
[ترجمه ترگمان]فقط داره روی کاناپه چرت میزنه
[ترجمه گوگل]او فقط یک مقدار کمی در ملاقات دارد

10. Others chose to nap, take a walk or doze by the lobby fireplace.
[ترجمه ترگمان]دیگران تصمیم گرفتند چرت بزنند، پیاده روی کنند یا توسط شومینه لابی چرت بزنند
[ترجمه گوگل]دیگران آرزوی پریشانی، پیاده روی یا شومینه لابی را داشتند

11. Don't doze over your work.
[ترجمه ترگمان]روی کارت چرت نزن
[ترجمه گوگل]بیش از کار خود را از دست ندهید

12. I was just beginning to doze off when the telephone rang.
[ترجمه ترگمان]تازه داشتم چرت می زدم که تلفن زنگ زد
[ترجمه گوگل]وقتی تلفن زنگ زد، شروع به زنگ زدن کرد

13. Fagg and Blenkinsop gossip and doze, sometimes joined by Fishbane, and the occasional non-resident looks in for afternoon tea.
[ترجمه ترگمان]Fagg و Blenkinsop خواب آلود و خواب آلود، گاهی با Fishbane به هم متصل می شوند، و گاهی اوقات غیر ساکن برای صرف چای بعد از ظهر به آن ها نگاه می کند
[ترجمه گوگل]Fagg و Blenkinsop شایعات و غم و اندوه، گاهی اوقات توسط Fishbane پیوست، و غیر ساکن گاه به گاه به نظر می رسد برای چای بعد از ظهر

14. Dauntless himself was fighting an urge to doze.
[ترجمه ترگمان]خود نیز با میل به چرت زدن مبارزه می کرد
[ترجمه گوگل]خود را بی رحم با خواسته های خود درگیر کرد

During his lecture, I dozed away.

طی سخنرانی او چرت می‌زدم.


She kept dozing.

او مرتب به خواب فرو می‌رفت.


She dozed off in the middle of her reading.

در حین خواندن به خواب رفت.


اصطلاحات

doze off

(بی‌اراده) خواب رفتن، به چرت افتادن



کلمات دیگر: