ناتوان کننده، ناتوان ساختن، از کار افتادن، ناقابل ساختن، سلب صلاحیت کردن از، بی نیرو ساختن، محجور کردن
incapacitated
انگلیسی به فارسی
پیشنهاد کاربران
از کار افتاده
عاجز و ناتوان
LAW
deprive someone of their legal capacity
سلب صلاحیت شده
رد صلاحیت شده
Unfit
فاقد صلاحیت
بی صلاحیت
فاقد شرایط لازم
نالایق
نا شایسته
نا مناسب
غیرمقبول
فاقد صلاحیت
بی صلاحیت
فاقد شرایط لازم
نالایق
نا شایسته
نا مناسب
غیرمقبول
محجور
ناتوان
کلمات دیگر: