1. He belongs to the lower middle class.
[ترجمه ترگمان]متعلق به طبقه متوسط طبقه متوسط است
[ترجمه گوگل]او متعلق به طبقه متوسط پایین است
2. Party activists with lower middle class pedigrees are numerous.
[ترجمه ترگمان]فعالان حزب با سوابق طبقه متوسط کم تر هستند
[ترجمه گوگل]فعالان حزب با خانواده های طبقه متوسط پایین طبقه بندی می شوند
3. The play mocks the pretensions of the new middle class.
[ترجمه ترگمان]نمایش از ادعای متوسط طبقه متوسط تقلید می کند
[ترجمه گوگل]این بازی، تظاهرات طبقه متوسط جدید را تحریک می کند
4. They consider themselves to be middle class.
[ترجمه ترگمان]آن ها خودشان را طبقه متوسط می دانند
[ترجمه گوگل]آنها خود را طبقه متوسط می دانند
5. She comes from an upper middle class background.
[ترجمه ترگمان]او از یک پس زمینه طبقه متوسط بالاتر می آید
[ترجمه گوگل]او از یک پس زمینه طبقه متوسط بالا می آید
6. The upper middle class tend to go into business or the professions, becoming, for example, lawyers, doctors or accountants.
[ترجمه ترگمان]طبقه متوسط بالاتر تمایل دارند به کسب وکار یا حرفه تبدیل شوند، برای مثال، وکلا، دکترها یا حسابداران
[ترجمه گوگل]طبقه متوسط بالا تمایل دارد به کسب و کار و یا حرفه ها بروید، تبدیل شدن، به عنوان مثال، وکلا، پزشکان و حسابداران
7. He intends to redistribute income from the middle class to poorer paid employees and pensioners.
[ترجمه ترگمان]او قصد دارد درآمد خود را از طبقه متوسط به کارمندان فقیرتر و بازنشستگان توزیع کند
[ترجمه گوگل]او قصد دارد درآمد را از طبقه متوسط به کارمندان و بازنشستگان فقیرتر بازپرداخت کند
8. We live in a middle class neighbourhood.
[ترجمه ترگمان]ما در همسایگی طبقه متوسط زندگی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در محله طبقه متوسط زندگی می کنیم
9. Brought up in what he describes as 'a middle class ghetto', he imagined that all people were as privileged as he was.
[ترجمه ترگمان]او در حالی که خود را در طبقه متوسط طبقه متوسط بار آورده بود، تصور کرد که همه مردم به همان اندازه ممتاز بودند
[ترجمه گوگل]او در آنچه که او به عنوان «محله یهودی نشین طبقه متوسط» توصیف می کرد، تصور می کرد که همه مردم به همان اندازه که او بود، به عنوان امتیاز محسوب می شد
10. There is no middle class and little opportunity to improve one's lot.
[ترجمه ترگمان]هیچ طبقه متوسط و فرصت کمی برای پیشرفت زیاد وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ طبقه متوسط و فرصت کمی برای بهبود آن وجود ندارد
11. However, a middle class is growing.
[ترجمه ترگمان]با این حال، طبقه متوسط رو به رشد است
[ترجمه گوگل]با این حال، طبقه متوسط در حال رشد است
12. Forecasts of the size of the world middle class are of course problematic.
[ترجمه ترگمان]البته پیش بینی ها به اندازه طبقه متوسط جهان مشکل آفرین است
[ترجمه گوگل]البته انتظار می رود که سطح متوسط طبقه متوسط جهان نیز مشکل ساز باشد
13. What matters is the expectations of the middle class.
[ترجمه ترگمان]آنچه مهم است انتظارات طبقه متوسط است
[ترجمه گوگل]اهمیت دادن به انتظارات طبقه متوسط است
14. The middle class either colluded or went abroad in disgust.
[ترجمه ترگمان]افراد طبقه متوسط با هم تبانی کرده و یا با نفرت به خارج از کشور رفته بودند
[ترجمه گوگل]طبقه متوسط هم مخالفت کرد و یا به خارج از کشور رفت