بطور درست ,صحیحا,بقاعده
correctly
بطور درست ,صحیحا,بقاعده
انگلیسی به فارسی
بهدرستی، بهطور درست و صحیح
انگلیسی به انگلیسی
قید ( adverb )
• : تعریف: in the correct or proper way; without error.
- I think I answered all the test questions correctly.
[ترجمه فاطمه] من فکر می کنم به تمام سوالات ازمون درست جواب دادم.
[ترجمه رایا] من فکر میکنم تمام سوالات آزمون ( را ) درست جواب دادم
[ترجمه رومینا] من فکر کنم تمام سوالات آزمون را درست جواب دادم
[ترجمه ترگمان] فکر کنم همه سوالای امتحان رو درست جواب دادم[ترجمه گوگل] من فکر می کنم تمام سوالات آزمون درست جواب دادم
- He is learning how to hold the bat correctly.
[ترجمه Ham] او دارد یاد می گیرد چطور چوب بیسبال را نگه دارد.
[ترجمه ترگمان] او یاد می گیرد چطور خفاش را درست نگه دارد[ترجمه گوگل] او در حال یادگیری نحوه درست نگه داشتن خفاش است
• in a correct manner, properly
مترادف و متضاد
right
Synonyms: accurately, befittingly, decently, decorously, fitly, fittingly, justly, nicely, perfectly, precisely, properly, rightly, to a T, well
Antonyms: flawed, inaccurately, incorrectly, mistakenly, wrongly
جملات نمونه
1. they conjucated english verbs correctly
آنها افعال انگلیسی را درست صرف کردند.
2. children must be taught to enunciate correctly
به بچه ها باید آموخت که درست تلفظ بکنند.
3. hooshang learned to ply the oars correctly
هوشنگ به کار بردن صحیح پارو را آموخت.
4. she answered all of the questions correctly by a series of lucky hits
خوش شانسی پشت سر هم موجب شد که همه ی پرسش ها را درست پاسخ بدهد.
5. If you answer this question correctly, it's worth five points.
[ترجمه ترگمان]اگر شما این سوال را به درستی پاسخ دهید، به پنج نکته اهمیت دارد
[ترجمه گوگل]اگر به درستی به این سوال پاسخ دهید، ارزش پنج امتیاز دارد
[ترجمه گوگل]اگر به درستی به این سوال پاسخ دهید، ارزش پنج امتیاز دارد
6. In the event of the machine not operating correctly, an error code will appear.
[ترجمه ترگمان]در صورتی که ماشین به درستی عمل نکند، یک کد خطا ظاهر خواهد شد
[ترجمه گوگل]در صورتیکه دستگاه به درستی عمل نکند، یک کد خطا ظاهر خواهد شد
[ترجمه گوگل]در صورتیکه دستگاه به درستی عمل نکند، یک کد خطا ظاهر خواهد شد
7. We have not yet learned to punctuate correctly.
[ترجمه ترگمان]هنوز یاد نگرفته ایم که به درستی گفتار کنیم
[ترجمه گوگل]ما هنوز نفهمیدیم که به درستی کد گذاری شده است
[ترجمه گوگل]ما هنوز نفهمیدیم که به درستی کد گذاری شده است
8. The children have not yet learned to punctuate correctly.
[ترجمه ترگمان]کودکان هنوز یاد نگرفته اند که به درستی سفارش دهند
[ترجمه گوگل]بچه ها هنوز به طور صحیح دقت نکرده اند
[ترجمه گوگل]بچه ها هنوز به طور صحیح دقت نکرده اند
9. Make sure all the components remain correctly orientated.
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که همه مولفه ها به درستی جهت گیری باقی بمانند
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که تمام اجزاء به طور صحیحی تنظیم می شوند
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که تمام اجزاء به طور صحیحی تنظیم می شوند
10. She was from Henan, if I remember correctly.
[ترجمه ترگمان]، اون اهل \"henan\" بود اگه درست یادم باشه
[ترجمه گوگل]اگر من به درستی به یاد داشته باشید، او از هنان بود
[ترجمه گوگل]اگر من به درستی به یاد داشته باشید، او از هنان بود
11. Very few people can pronounce my name correctly.
[ترجمه ترگمان]خیلی از مردم می توانند اسم مرا درست تلفظ کنند
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از مردم می توانند نام من را به درستی تلفظ کنند
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از مردم می توانند نام من را به درستی تلفظ کنند
12. Has the form been correctly completed?
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]آیا فرم به درستی تکمیل شده است؟
[ترجمه گوگل]آیا فرم به درستی تکمیل شده است؟
13. The pupils have not yet learned to punctuate correctly.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان هنوز یاد نگرفته اند که به درستی عمل کنند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان هنوز به درستی نشانه گذاری نکرده اند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان هنوز به درستی نشانه گذاری نکرده اند
14. I couldn't get the graphics to print correctly.
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم تصاویر را به درستی چاپ کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم گرافیک را به درستی چاپ کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم گرافیک را به درستی چاپ کنم
پیشنهاد کاربران
به درستی
کاملا
بجا، به نیکی، به شایستگی
به درستی وکاملا
به نحو صحیح
aright
کلمات دیگر: