1. he glanced at the letter with approbation
او با نظر موافق به نامه نگاه افکند.
2. He tasted the wine of audience approbation.
[ترجمه ترگمان]او طعم شراب تماشاگران را چشید
[ترجمه گوگل]او شراب تماشاگران را تجربه کرد
3. The manager surveyed her report with approbation.
[ترجمه ترگمان]مدیر گزارش او را با رضایت و تایید برانداز کرد
[ترجمه گوگل]مدیر، گزارش او را با موافقت بررسی کرد
4. The play received the approbation of the mass media.
[ترجمه ترگمان]این نمایش موافقت رسانه های جمعی را تایید کرد
[ترجمه گوگل]این بازی از طریق رسانه های جمعی دریافت کرد
5. The council has finally indicated its approbation of the plans.
[ترجمه ترگمان]بالاخره شورا موافقت خود را اعلام کرده است
[ترجمه گوگل]این شورا در نهایت خود را تایید کرد
6. The King received the official approbation of the church.
[ترجمه ترگمان]پادشاه موافقت رسمی کلیسا را پذیرفت
[ترجمه گوگل]پادشاه رسما رسما کلیسا را دریافت کرد
7. Her talk wasn't vague approbation or disapproval, some big show of emotion.
[ترجمه ترگمان]گفتگوی او با رضایت یا نارضایتی زیاد نبود، یک نمایش بزرگ از احساسات
[ترجمه گوگل]سخنرانی او تقلید یا عدم تایید مبهم نبود، برخی از نمایشهای بزرگ احساسات
8. Mr YANG Zhao received approbation from the governor Mr. HUANG Huahua.
[ترجمه ترگمان]آقای yang zhao تایید کرد که آقای huang Huahua
[ترجمه گوگل]آقای یانگ ژائو از حاکم آقای Huang Huahua تقاضا کرد
9. The new policy earned the approbation of the people.
[ترجمه ترگمان]سیاست جدید رضایت مردم را جلب کرد
[ترجمه گوگل]سیاست جدید، تشویق مردم را به دست آورد
10. Now he basked in an unaccustomed approbation.
[ترجمه ترگمان]اکنون فقط با رضایت unaccustomed از آن پناه می برد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او در یک تصویب غیر معمول تمرین کرده است
11. This is an objective reason of an everyone approbation.
[ترجمه ترگمان] این یه دلیل منطقی برای همه تایید کردنه
[ترجمه گوگل]این یک دلیلی عینی است که همه را متقاعد می کند
12. Not enough feedback or approbation commensurate with the performance.
[ترجمه ترگمان]بازخورد کافی و یا رضایت کامل با عملکرد وجود ندارد
[ترجمه گوگل]بازخورد کافی یا تطابق با عملکرد مناسب نیست
13. The result has not met universal approbation.
[ترجمه ترگمان]نتیجه آن موافقت جهانی را برآورده نکرده است
[ترجمه گوگل]نتیجه این امر برآورده نشده است
14. I anticipate nothing but grateful approbation.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز جز تایید و تمجید از او انتظار ندارم
[ترجمه گوگل]من پیش بینی چیزی جز تشریح سپاسگزارم
15. He bestowed his hearty approbation, however, on their species of house.
[ترجمه ترگمان]با این حال، از ته دل گفت:
[ترجمه گوگل]با این حال، او در مورد نوع خود از خانه، متضرر شد