کلمه جو
صفحه اصلی

nuts and bolts


(عامیانه) کارها و اصول اولیه(ی هر چیز)، عوامل اساسی

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) کارها و اصول اولیه(ی هر چیز)، عوامل اساسی


پیچ و مهره


انگلیسی به انگلیسی

اسم جمع ( plural noun )
مشتقات: nuts-and-bolts (adj.)
• : تعریف: (informal) the basic, practical elements or aspects of something; essentials.
مشابه: basic

• basic parts, fundamental facts

مترادف و متضاد

basic parts


Synonyms: basic details, basics, brass tacks, essentials, fundamentals, innards, inner workings, mechanics, nitty-gritty, no frills, no nonsense, practical details, practicalities, workings


جملات نمونه

1. He's more concerned about the nuts and bolts of location work.
[ترجمه ترگمان]او بیشتر نگران مهره ها و پیچ کار محل کار است
[ترجمه گوگل]او بیشتر درباره آجیل و پیچ و مهره محل کار مشغول است

2. When it came to the nuts and bolts of running a business, he was clearly unable to cope.
[ترجمه ترگمان]وقتی به پیچ و مهره کار رسید، به روشنی قادر به کنار آمدن نبود
[ترجمه گوگل]هنگامی که به آجیل و پیچ و خم های اجرای یک کسب و کار رسید، او به وضوح قادر به مقابله بود

3. These nuts and bolts hold the wheels on.
[ترجمه ترگمان]این nuts و bolts چرخ ها را روی زمین نگه می دارند
[ترجمه گوگل]این آجیل و پیچ و مهره چرخ ها را نگه می دارند

4. Nuts and bolts are used to hold pieces of machinery together.
[ترجمه ترگمان]مهره ها و مهره ها برای نگهداری قطعات ماشین آلات به کار می روند
[ترجمه گوگل]آجیل و پیچ و مهره برای نگهداری قطعات ماشین آلات استفاده می شود

5. The rugged manly types on the scaffolding flung nuts and bolts at them.
[ترجمه ترگمان]انواع نیرومند مردانه در داربست، پیچ و مهره و پیچ و مهره را به سوی آن ها پرتاب می کرد
[ترجمه گوگل]انواع مردمی ناهموار بر روی داربست ها آجیل و پیچ و مهره را در آنها پر می کنند

6. The cultural-ideological practices are the nuts and bolts and the glue that hold the system together.
[ترجمه ترگمان]شیوه های فرهنگی - ایدئولوژیکی مهره ها و مهره هایی هستند که سیستم را با هم نگه می دارند
[ترجمه گوگل]شیوه های ایدئولوژیکی فرهنگی عبارتند از آجیل و پیچ و مهره و چسب که سیستم را با هم نگه می دارد

7. He did pioneering work in figuring out the nuts and bolts of sustainability.
[ترجمه ترگمان]او در محاسبه پیچ و مهره پایداری کار پیشرو انجام داد
[ترجمه گوگل]او کار پیشگام در تشخیص آجیل و پیچ و مهره از پایداری

8. Can you teach me the nuts and bolts of building a toolshed?
[ترجمه ترگمان]می تونی به من دیوونه و bolts ساختن یه کارگاه رو یاد بدی؟
[ترجمه گوگل]آیا میتوانی به من کمک کنی؟

9. He doesn't know the nuts and bolts of our accounting system.
[ترجمه ترگمان]او مهره ها و مهره ها را از سیستم حسابداری ما نمی داند
[ترجمه گوگل]او آجیل و پیچ و مهره سیستم حسابداری ما را نمی داند

10. You have to study the nuts and bolts of English grammar.
[ترجمه ترگمان]باید مهره ها و پیچ ها دستور زبان انگلیسی را مطالعه کنید
[ترجمه گوگل]شما باید آجیل و پیچ و مهره دستور زبان انگلیسی را مطالعه کنید

11. Remove all nuts and bolts from cover plate and take off plate.
[ترجمه ترگمان]همه مهره ها و مهره ها را از بشقاب بردارید و بشقاب بردارید
[ترجمه گوگل]تمام مهره ها و پیچ ها را از روی صفحه جلویی برداشته و بشقاب را بردارید

12. Now let's get to the nuts and bolts of actually collimating your reflector.
[ترجمه ترگمان]حال بیایید به مهره ها و مهره هایی که در واقع رفلکتور شماست، برسیم
[ترجمه گوگل]حالا اجازه دهید به آجیل و پیچ و مهره در واقع collimating بازتابنده خود را

13. She has invented a nifty little gadget for undoing stubborn nuts and bolts.
[ترجمه ترگمان]او یک ابزار بسیار زیرکانه را اختراع کرده است که مهره ها و مهره ها را درهم می شکند
[ترجمه گوگل]او یک ابزار بسیار کمی برای انهدام مهره ها و پیچ و تاب های خیره کننده اختراع کرده است

14. I can drive a car but I don't know anything about the nuts and bolts.
[ترجمه ترگمان]من می توانم یک ماشین برونم، اما چیزی در مورد فندق و پیچ ها نمی دانم
[ترجمه گوگل]من می توانم ماشین را رانندگی کنم، اما هیچ چیز درباره آجیل و پیچ و مهره نمی دانم

15. The machines start to wear down, they don't make as many nuts and bolts as they used to.
[ترجمه ترگمان]ماشین هایی که شروع به فرسایش می کنند، به اندازه گذشته پیچ و مهره زیادی ایجاد نمی کنند
[ترجمه گوگل]ماشین ها شروع به سقوط می کنند، آنها مانند بسیاری از آجیل ها و پیچ و مهره ها را خنثی نمی کنند

پیشنهاد کاربران

زیر و بم، فوت و فن، جزئیات

چفت و بست ها

راه و چاه

جزئیات

چم و خم

ریز و درشت
چم و خم
جزئیات
Ins and outs

the nuts and bolts

the practical facts about a particular thing, rather than theories or ideas about it:
When it came to the nuts and bolts of running a business, he was clearly unable to cope.

داده ها یا اطلاعات عملی و واقعی، آنچه عملا درحال حاضر از چیزی در دست وجود دارد


کلمات دیگر: