کلمه جو
صفحه اصلی

placard


معنی : اعلان، پروانه رسمی، حمل یا نصب اعلان، شعار حمل کردن
معانی دیگر : پلاکارد، پوستر، دیوار آویز، آگهی (دیواری یا قابل حمل)، شعار نوشته، کارت، (با نصب پوستر یا حمل شعار و غیره) اعلام کردن، اعلامیه رسمی

انگلیسی به فارسی

آگهی، شعارنوشته، پروانه‌ی رسمی، اعلامیه رسمی، اعلان، حمل یا نصب اعلان،شعار حمل کردن


پلاکارد، اعلان، پروانه رسمی، حمل یا نصب اعلان، شعار حمل کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a poster, sign, or notice made to hang or be shown publicly.
مترادف: poster, sign
مشابه: billboard, broadside, circular, flier, notice
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: placards, placarding, placarded
(1) تعریف: to hang or display a placard or placards on or in.
مشابه: plaster, post

(2) تعریف: to transmit a message about (something) by means of a placard or placards.
مترادف: post
مشابه: advertise, bill, plug, publish

• poster, banner; public notice, announcement displayed in a public place
post notices, post announcements; publicize, announce using notices or posters
a placard is a large notice that is carried in a march or demonstration.

مترادف و متضاد

اعلان (اسم)
assertion, announcement, declaration, proclamation, notice, advertisement, advertising, sign, poster, signboard, placard

پروانه رسمی (اسم)
placard

حمل یا نصب اعلان (اسم)
placard

شعار حمل کردن (فعل)
placard

sign, notice


Synonyms: advertisement, announcement, banner, bill, billboard, handbill, marquee, poster, public notice, signboard


جملات نمونه

1. Colorful placards announced an urgent meeting.
پلاکاردهای رنگین,نشستی فوری را اعلام می کردند

2. Placards were placed throughout the neighborhood by rival groups.
گروه های رقیب,پلاکاردها را در سراسر محله نصب کردند

3. Numerous placards appeared around the city calling for volunteers.
برای فراخواندن داوطلبان اعلامیه های متعددی در سراسر شهر پدیدار شد

4. We'll placard the wall with advertisements.
[ترجمه ترگمان]ما دیواری را با آگهی های تبلیغاتی نصب می کنیم
[ترجمه گوگل]ما دیوار را با تبلیغات تبلیغ خواهیم کرد

5. A long placard bore the names of all the new recruits.
[ترجمه ترگمان]یک آگهی دیواری طولانی نام همه تازه وارد را بر زبان آورده بود
[ترجمه گوگل]پلاک های طولانی نام نام تمام تازه کاران را استخراج کرد

6. Today the man carrying the placard warning that the end is nigh may well be wearing a white laboratory coat.
[ترجمه ترگمان]امروز مردی که این تابلو را حمل می کند هشدار می دهد که پایان کار ممکن است یک کت آزمایشگاهی سفید به تن داشته باشد
[ترجمه گوگل]امروزه مردی که هشدار پلاکاردی را نشان می دهد که انتهای نزدیک است، می تواند به راحتی یک کت آزمایشگاهی سفید پوشانده شود

7. The placard was swaying in the air, his lean face was twisted in excitement.
[ترجمه ترگمان]این تابلو در هوا تکان می خورد و چهره لاغر و لاغرش به هیجان آمده بود
[ترجمه گوگل]این پلاکارد در هوا چرخید، چهره بیچاره او در هیجان پیچ خورده بود

8. This made a placard spring out in the kitchen.
[ترجمه ترگمان]این یک فنر نصب شده بود که در آشپزخانه نصب شده بود
[ترجمه گوگل]این کار را در آشپزخانه به بیرون پرتاب کرد

9. He waved the placard in a wild and thoroughly stupid manner.
[ترجمه ترگمان]آن تابلو را در یک حالت وحشی و کاملا احمقانه تکان داد
[ترجمه گوگل]او پلاکارد را به صورت وحشی و کاملا احمقانه تکان داد

10. If you'll reverse the placard you'll see what I mean.
[ترجمه ترگمان]اگر این تابلو را معکوس کنی، می فهمی که منظورم چیست
[ترجمه گوگل]اگر شما پلاکارد را معکوس خواهید دید که منظور من چیست

11. A placard on the left reads'Zoos: cruel animal prisons '.
[ترجمه ترگمان]پلاکاردی در سمت چپ باغ وحش ها خوانده می شود: زندان های ظالم حیوانات
[ترجمه گوگل]پلاکاردی در سمت چپ، زندانهای حیوانات بی رحمانه را خواند

12. Hair handbill, placard, lecture and relevant activity are held if energy is much.
[ترجمه ترگمان]اعلان، اعلان، سخنرانی و فعالیت مربوطه در صورتی که انرژی بسیار زیاد باشد، نگهداری می شوند
[ترجمه گوگل]اگر انرژی زیاد باشد، روزنامه های مو، پلاکارد، سخنرانی و فعالیت های مربوطه برگزار می شود

13. After putting on the new placard, the incidents of stealing books never happened again.
[ترجمه ترگمان]پس از گذاشتن اعلان جدید، حوادث دزدی دوباره اتفاق نیفتاد
[ترجمه گوگل]پس از قرار دادن بروشنی جدید، حوادث سرقت کتاب هرگز دوباره اتفاق افتاده است

14. And, send a placard, send to a dust palliative ash sell goods the cover.
[ترجمه ترگمان]و یک تابلو نصب کن و به خاکستر خاکستر تبدیل کن تا پارچه را بفروشد
[ترجمه گوگل]و، ارسال یک تابلو، ارسال به خاکستری خاکستر گرد و غبار فروش کالا پوشش

15. Oh, can the placard cover over my bald spot?
[ترجمه ترگمان]اوه، میشه تابلوی اعلانات جای bald رو بپوشونه؟
[ترجمه گوگل]آه، آیا می توانم پلاکارد را روی نقطه طعمم بگذارم؟

16. Zou Tao's net placard, has caused the intense reaction immediately in the network.
[ترجمه ترگمان]اعلان تور اینترنتی Zou تائو، باعث واکنش های شدید سریع در شبکه شده است
[ترجمه گوگل]پانل خالص زو تائو، بلافاصله در شبکه به شدت واکنش نشان داده است

The strikers were carrying placards.

اعتصاب‌گران تابلوهای شعار حمل می‌کردند.


پیشنهاد کاربران

پارچه نوشته، پارچه نبشته

placard ( عمومی )
واژه مصوب: شعارنوشته
تعریف: آگهی یا پوستر یا علامتی که در راه پیمایی ها حمل یا برای اعلان عمومی نصب می کنند


کلمات دیگر: