1. stare down
متقابلا به کسی خیره شدن و او را از رو بردن
2. stare someone in the face
1- به صورت کسی خیره شدن،به کسی براق شدن 2- روبرو شدن با،مواجه شدن،رودررو شدن
3. don't stare at the neighbor's daughter!
به دختر همسایه زل نزن !
4. to stare somebody into confusion
با خیره شدن به کسی او را دستپاچه کردن
5. her glacial stare
نگاه سرد او
6. the incontinent man's stare at the girls
نگاه های خیره ی مرد شهوت پرست به دختران
7. it is impolite to stare at people
خیره شدن به مردم بی ادبی است.
8. dirty old men who always stare at other people's wives
پیرمردان هیزی که مرتب به زن های سایرین خیره می شوند
9. there was hostility in his stare
نگاه خیره ی او خصومت آمیز بود.
10. The guard looked at us with a frigid stare.
[ترجمه ترگمان]نگهبان با نگاهی سرد و سرد به ما نگاه کرد
[ترجمه گوگل]گارد نگاه ما را با نگاه خیره ای به ما نگاه کرد
11. It isn't good manners to stare at people.
[ترجمه ترگمان]نگاه کردن به مردم خوب نیست
[ترجمه گوگل]این رفتار خوب نیست که مردم را خیره کند
12. It's rude to stare at other people.
[ترجمه FF] خیره شدن به مردم، بی ادبانه است.
[ترجمه ترگمان]به دیگران خیره می شوم
[ترجمه گوگل]این بی ادب است که به دیگران خیره شود
13. Don't stare at people like that, it's rude.
[ترجمه ترگمان]به مردم مثل این نگاه نکن، بی ادبیه
[ترجمه گوگل]در مورد افرادی که چنین چیزی را دوست ندارید، این بی ادبی نیست
14. Carr wouldn't meet Feng's stare, which was openly hostile .
[ترجمه ترگمان]با نگاه خیره Feng که آشکارا خصمانه بود، روبه رو نمی شد
[ترجمه گوگل]کار فریاد می زد که آشکارا خصمانه بود
15. She gave him a long stare but didn't answer his question.
[ترجمه ترگمان]او نگاهی طولانی به او انداخت، اما به سوال او جواب نداد
[ترجمه گوگل]او به او خیره شد اما به سوالش پاسخ نداد
16. With a glazed stare she revived for one last instant.
[ترجمه ترگمان]برای آخرین لحظه جان سالم به در برد
[ترجمه گوگل]با یک نگاه شیشه ای، او برای آخرین لحظه زنده شد
17. She gave him a blank stare.
[ترجمه ترگمان]مات و مبهوت به او خیره شد
[ترجمه گوگل]او خیره خیره ای به او داد