کلمه جو
صفحه اصلی

shabbily


ازروی پستی، بخست

انگلیسی به انگلیسی

• raggedly; seedily, in a dilapidated manner; meanly, despicably

جملات نمونه

1. an unshaven, shabbily dressed man
پیرمردی ریش نتراشیده و ژنده پوش

2. Dress shabbily and they remember the dress; dress impeccably and they remember the woman.
[ترجمه ترگمان]لباس می پوشند و لباس را به یاد می آورند؛ لباس بی عیب و نقص به یاد می آورند و آن زن را به یاد می آورند
[ترجمه گوگل]لباس شابلیت و آنها لباس را به یاد می آورند؛ لباس بی حد و حصر و آنها زن را به یاد داشته باشید

3. I think you have been shabbily treated.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم تو یه جوری رفتار زشتی کردی
[ترجمه گوگل]فکر می کنم شما درمان شده اید

4. She was shabbily dressed.
[ترجمه ترگمان]لباس بدی پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او لباس پوشیدنی بود

5. The hostages were shabbily treated when they came home.
[ترجمه ترگمان]گروگان ها هنگام بازگشت به خانه، رفتار ناشایست داشتند
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها به خانه می آمدند، گروگان ها به صورت ناگهانی تحت درمان قرار گرفتند

6. Most of the young, rather shabbily dressed people in the pub shouted over it or craned their heads closer to hear.
[ترجمه ترگمان]بیشتر جوان ها، نسبتا ژنده پوش فریاد می زدند و سرشان را به جلو خم کرده بودند تا بشنوند
[ترجمه گوگل]اکثر جوانان، به جای لباسهای شلوغی که در منزل لباس پوشیدند، بر سرش فریاد می زدند و سرشان را به گوش می رساندند

7. Great entertainers are treated shabbily, while callow, shallow twerps land their own series after half a dozen gigs.
[ترجمه ترگمان]هنرمندان بزرگ با خشونت رفتار می شوند، در حالی که callow، twerps کم عمق، مجموعه خود را بعد از دوازده تا از دو قایق نجات می دهند
[ترجمه گوگل]هنرمندان برجسته به طرز شگفت انگیزی رفتار می کنند، در حالی که شمشیر، باریک های کم عمق سریال های خود را پس از نیمی از جشنواره ها می گذرانند

8. There was a line there of shabbily dressed shuffling bodies.
[ترجمه ترگمان]صفی از لباس های مندرس و ژولیده وجود داشت
[ترجمه گوگل]یک خط وجود دارد از بدن های shuffling لباس پوشیدنی

9. He was treated very shabbily by the press during this period.
[ترجمه ترگمان]در طول این دوره او توسط مطبوعات به شدت مورد بازجویی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]در طول این دوره، مطبوعات بسیار تحت فشار بودند

10. One story has a tired old man, shabbily dressed.
[ترجمه ترگمان]یک داستان یک پیرمرد خسته و لباس مندرس دارد
[ترجمه گوگل]یک داستان یک پیرمرد خسته است، لباس پوشیدنی

11. Haggard and pale, shabbily or raggedly dressed, their and down at heel, they slouched past.
[ترجمه ترگمان]نحیف و رنگ پریده، با لباس های مندرس و عبوس، و down که در پاشنه خوابیده بودند، از کنار آن ها گذشتند
[ترجمه گوگل]شلوغ و پریشان، شفق و یا لباس پوشیدنی، و پایین آنها در پاشنه، آنها گذشته گذشته

12. There was a group of shabbily dressed men smoking and laughing in a corner.
[ترجمه ترگمان]یک گروه از مردان ژنده پوش با لباس بلند سیگار می کشیدند و در گوشه ای می خندیدند
[ترجمه گوگل]یک گروه از مردان لباس پوشیدنی سیگار کشیدند و در گوشه ای خنده می زدند

13. P . C. Brown regarded the forlorn figure, shabbily dressed. The man seemed miserable, homeless perhaps?
[ترجمه ترگمان] پ - - ی - - ت - - ر ج قهوه ای به آن هیکل بی کس و لباس کهنه نگاه می کرد به نظر می رسید که این مرد بی خانمان و بی خانمان به نظر می رسد؟
[ترجمه گوگل]پ C براون عقیده غلط را در نظر گرفت، لباس پوشید این مرد به نظر می رسد بی پروا، بی خانمان شاید؟

14. The two were haggling shabbily in the drawing - room.
[ترجمه ترگمان]آن ها در اتاق پذیرایی به حرف های زشتی مشغول بودند
[ترجمه گوگل]دو نفر در اتاق نشیمن در آغوش کشیدند

پیشنهاد کاربران

ژنده، کهنه، نامرغوب


کلمات دیگر: