کلمه جو
صفحه اصلی

cynicism


معنی : مکتب کلبیون
معانی دیگر : دژمانی، دژآگاهی، بدگمانی، بدبینی، (c بزرگ) فلسفه ی کلبی، فلسفه ی کلبیون، فلسفه مکتب کلبیون

انگلیسی به فارسی

(فلسفه) مکتب کلبیون


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a cynical character, attitude, or quality.
متضاد: idealism

- With her usual cynicism, she questioned the motive behind this generous offer.
[ترجمه ترگمان] با بدبینی همیشگی خود انگیزه این پیشنهاد سخاوتمندانه را جویا شد
[ترجمه گوگل] او با بدبینی معمول خود، انگیزه ای را پشت این پیشنهاد سخاوتمندانه مطرح کرد

• pessimism, misanthropy, suspiciousness, sarcasm, contempt
cynicism is an attitude in which you always think the worst of people or things.

مترادف و متضاد

مکتب کلبیون (اسم)
cynicism

acrimony


Synonyms: misanthropy, pessimism, distrust, bitterness, doubt, sarcasm


جملات نمونه

1. his cynicism about the future demoralized others
بدبینی او درباره ی آینده دیگران را دلسرد می کرد.

2. this argument savors of cynicism
این استدلال گویای بدبینی است.

3. He spoke in a tone of weary cynicism.
[ترجمه ترگمان]با لحنی حاکی از بی قیدی و بی قیدی گفت:
[ترجمه گوگل]او با صدای کورکورانه خستگی صحبت کرد

4. There was not a trace of cynicism in his voice.
[ترجمه ترگمان]هیچ ردی از بدبینی در صدایش نبود
[ترجمه گوگل]در صدایش صدای زگیل گرایی نداشت

5. I found Ben's cynicism wearing at times.
[ترجمه ترگمان]من cynicism \"بن\" رو چندین بار پوشیدم
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم که ناخودآگاه بن در زمان های گوناگون پوشیده است

6. There is now widespread cynicism about the political system.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر بدبینی گسترده در مورد نظام سیاسی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر در مورد نظام سیاسی فراخوانده شده است

7. This cynicism makes today's young people hard to predict.
[ترجمه ترگمان]این بدبینی، جوانان امروز را دشوار می سازد
[ترجمه گوگل]این ناخوشایند، جوانان امروز را سخت پیش بینی می کند

8. His words were tinged with cynicism.
[ترجمه ترگمان]صدایش با بدبینی آمیخته بود
[ترجمه گوگل]کلمات او با سرسپردگی رنگ شده بود

9. The touch of cynicism struck a slightly sour note.
[ترجمه ترگمان]لحن of یک اسکناس تلخ را به هم زد
[ترجمه گوگل]لمس ناخوشایند به یک نکته کمی ترش زده شد

10. In a world full of cynicism she was the one person I felt I could trust.
[ترجمه ترگمان]در دنیایی پر از بدبینی اون تنها کسی بود که حس می کردم میتونم بهش اعتماد کنم
[ترجمه گوگل]در جهان پر از بدبینی، او یکی از افرادی بود که احساس کردم میتوانستم اعتماد کنم

11. Bill spoke with a cynicism born of bitter experience.
[ترجمه ترگمان]بیل با لحنی cynicism از تجربیات تلخ حرف می زد
[ترجمه گوگل]بیل با یک بدبختی متولد شده از تجربه تلخ صحبت کرد

12. This talk betrays a certain cynicism about free trade.
[ترجمه ترگمان]این حرف نشان دهنده یک بدبینی خاص در مورد تجارت آزاد است
[ترجمه گوگل]این گفت و گو در مورد تجارت آزاد، بدبینی خاصی به خود جلب می کند

13. He was dismayed at the cynicism of the youngsters.
[ترجمه ترگمان]او از the جوانان ناامید شده بود
[ترجمه گوگل]او در بدبینی جوانان ناامید شد

14. A wry and comical early cynicism rapidly transforms into an overwhelming sense of sourness.
[ترجمه ترگمان]یک بدبینی زودرس و مضحک به سرعت به یک حس ترش ترش تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]سرگیجه های زودرنج و ترسناک به سرعت در حال تبدیل شدن به یک حس غریب از ترشح است

His cynicism about the future demoralized others.

بدبینی او درباره‌ی آینده دیگران را دلسرد می‌کرد.


پیشنهاد کاربران

فرد بدبین
منفی باف


منفی بافی، بدبینی

No wonder people accuse you of cynicism
تعجبی نداره/نیست از اینکه دیگران برچسب بدگمان بودن بهت میزنن


کلمات دیگر: