کلمه جو
صفحه اصلی

foresee


معنی : پیش بینی کردن، از پیش دانستن، قبلا تهیه دیدن
معانی دیگر : پیش نگری کردن

انگلیسی به فارسی

قبلا تهیه دیدن، پیش بینی کردن، از پیش دانستن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: foresees, foreseeing, foresaw, foreseen
• : تعریف: to know or realize beforehand; predict or expect.
مترادف: predict
مشابه: anticipate, divine, expect, forebode, foreknow, foretell, prophesy, see

- Many scientists had foreseen this disaster.
[ترجمه ترگمان] بسیاری از دانشمندان این فاجعه را پیش بینی کرده بودند
[ترجمه گوگل] بسیاری از دانشمندان این فاجعه را پیش بینی کرده اند
- Some in the company foresaw the merger long before it happened.
[ترجمه ترگمان] برخی در شرکت پیش بینی می کردند که این ادغام مدتی پیش از وقوع آن اتفاق خواهد افتاد
[ترجمه گوگل] برخی از شرکت ها پیش بینی ادغام را پیش از این انجام دادند
- We can't foresee how this will all end.
[ترجمه ترگمان] ما نمی تونیم پیش بینی کنیم که این همه چی تموم می شه
[ترجمه گوگل] ما نمی توانیم پیش بینی کنیم که این همه پایان خواهد یافت
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: foreseeable (adj.), foreseeability (n.), foreseer (n.)
• : تعریف: to make provision for the future; use foresight.
مشابه: anticipate, plan

• predict, prophesy, foretell
if you foresee something, you believe that it is going to happen.

مترادف و متضاد

پیش بینی کردن (فعل)
foreshow, previse, antedate, foretaste, dope, anticipate, prognosticate, augur, foresee, forecast

از پیش دانستن (فعل)
foresee, foreknow

قبلا تهیه دیدن (فعل)
foresee

anticipate, predict


Synonyms: apprehend, call the turn, crystal ball it, discern, divine, dope out, envisage, espy, expect, forebode, forecast, forefeel, foreknow, foretell, have a hunch, perceive, preknow, presage, previse, prevision, prognosticate, prophesy, psych out, see, see it coming, understand, visualize


جملات نمونه

1. i did not foresee that you would be unkind and fickle
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

2. It is difficult to foresee the consequences that may arise from this action.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی عواقب ناشی از این اقدام دشوار است
[ترجمه گوگل]عواقب ناشی از این اقدامات پیش بینی شده است

3. He did not foresee any problems.
[ترجمه ترگمان]او هیچ گونه مشکلی را پیش بینی نمی کرد
[ترجمه گوگل]او هیچ مشکلی را پیش بینی نمی کرد

4. It is impossible to foresee the future.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی آینده غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]آینده امری غیرممکن است

5. No one can foresee what will happen in the future.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی تواند پیش بینی کند که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد
[ترجمه گوگل]هیچکس نمی تواند پیش بینی کند که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد

6. We do not foresee any problems.
[ترجمه ترگمان]ما هیچ گونه مشکلی را پیش بینی نمی کنیم
[ترجمه گوگل]ما هیچ مشکلی را پیش بینی نمی کنیم

7. Those who can foresee difficulties on their way to success may keep calm when they really appear.
[ترجمه ترگمان]آن هایی که می توانند مشکلات را در راه موفقیت پیش بینی کنند، ممکن است زمانی که ظاهر می شوند، آرام باشند
[ترجمه گوگل]کسانی که می توانند مشکلات خود را در مسیر موفقیت خود پیش بینی کنند ممکن است آرام شوند، در حالی که واقعا ظاهر می شوند

8. We could foresee no difficulties with these proposals.
[ترجمه ترگمان]ما بدون هیچ مشکلی با این پیشنهادها نمی توانیم پیش بینی کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم هیچ مشکلی با این پیشنهادات پیش بینی نکنیم

9. Trying to foresee the future is a pointless exercise.
[ترجمه ترگمان]سعی می کنم پیش بینی کنم که آینده یه تمرین بی هوده است
[ترجمه گوگل]تلاش برای پیش بینی آینده، تمرین بی معنی است

10. We do not foresee any major changes in our way of life in the years ahead.
[ترجمه ترگمان]ما هیچ تغییر بزرگی را در زندگی ما در ساله ای پیش رو پیش بینی نمی کنیم
[ترجمه گوگل]ما در سالهای پیش رو هیچ تغییری در شیوه زندگی مان پیش بینی نمی کنیم

11. I don't foresee any difficulties so long as we keep within budget.
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که به بودجه برسیم، هیچ مشکلی را پیش بینی نمی کنم
[ترجمه گوگل]تا زمانی که در بودجه نگه داریم، هیچ مشکلی پیش نمی آید

12. Who could foresee the sonic boom when the needle finally hit the groove on my cheap record changer?
[ترجمه ترگمان]کی می تونه انفجار صوتی رو پیش بینی کنه وقتی که عقربه بالاخره به روی changer رکورد من ضربه زد؟
[ترجمه گوگل]چه کسی می تواند رونق صوتی را پیش بینی کند زمانی که سوزن در نهایت به شیار من در جایگزین کردن جایگزین های ضعیف من ضربه می زند؟

13. No wonder the men failed to foresee what a forceful leader she would be.
[ترجمه ترگمان]تعجبی نداشت که مردان نمی توانستند پیش بینی کنند که چه رهبر نیرومندی است
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که مردان نتوانستند پیش بینی کنند که چه چیزی یک رهبر قوی باشد

14. Some experts foresee a future in which nobody would buy a spreadsheet program or word processor.
[ترجمه ترگمان]برخی متخصصان یک آینده را پیش بینی می کنند که در آن هیچ کس یک برنامه گسترده یا پردازشگر کلمه را نخواهد خرید
[ترجمه گوگل]بعضی از کارشناسان آینده ای را پیش بینی می کنند که هیچکدام از آنها یک برنامه صفحه گسترده یا پردازشگر کلمه نیستند

15. Heseltine declares that he can not foresee the circumstances in which he would challenge her for the leadership.
[ترجمه ترگمان]Heseltine اعلام می کند که نمی تواند شرایطی را پیش بینی کند که در آن او را برای رهبری به چالش بکشد
[ترجمه گوگل]Heseltine اعلام می کند که او نمیتواند شرایطی را که او برای رهبری او به چالش میکشد، پیشبینی کند

in the foreseeable future

در آینده‌ی قابل پیش‌بینی


I did not foresee that you would be unkind and fickle

من ندانستم از اول که تو بی‌مهر و وفایی


پیشنهاد کاربران

to think something is going to happen in the future; to know about something before it happens. Ox

to see ( something, such as a development ) beforehand . Mer

آینده نگری کردن


کلمات دیگر: