کلمه جو
صفحه اصلی

indiscreet


معنی : بی احتیاط، بی ملاحظه، فاقد حس تشخیص، بی تمیز
معانی دیگر : غیرمحتاط، نادوراندیش، ناهوشکار، بی مبالات

انگلیسی به فارسی

فاقد حس تشخیص، بی تمیز، بی احتیاط، بی ملاحظه


بی نظیر، بی احتیاط، بی ملاحظه، فاقد حس تشخیص، بی تمیز


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: indiscreetly (adv.), indiscreetness (n.)
• : تعریف: lacking judgment, prudence, or restraint, esp. in regard to the rights or feelings of other people.
متضاد: discreet
مشابه: imprudent, tactless

• incautious; uncircumspect; lacking good judgement, imprudent; tactless
if you are indiscreet, you talk about or do things openly when you should keep them secret.

مترادف و متضاد

injudicious


بی احتیاط (صفت)
rash, imprudent, improvident, injudicious, indiscreet, incautious, unadvised

بی ملاحظه (صفت)
reckless, thoughtless, inconsiderate, indiscreet, incautious, unconsidered

فاقد حس تشخیص (صفت)
indiscreet

بی تمیز (صفت)
indiscreet

Synonyms: careless, foolish, hasty, heedless, imprudent, inconsiderate, insensitive, rash, reckless, unthinking


جملات نمونه

1. indiscreet behavior
رفتار دور از حزم

2. he was indiscreet and asked intimate questions
او بی ملاحظه بود و پرسش های خودمانی می کرد.

3. An indiscreet remark triggered off a long and costly strike.
[ترجمه ترگمان]یک نظر عاری از احتیاط یک ضربه طولانی و طولانی را از بین برد
[ترجمه گوگل]یک اظهارات بی قید و شرط باعث اعتصاب طولانی و گران قیمت شد

4. In an indiscreet moment, the president let his genuine opinions be known.
[ترجمه ترگمان]در لحظه ای بی احتیاطی، رئیس جمهور اجازه داد تا نظرات صادقانه او را بدانند
[ترجمه گوگل]در یک لحظه غیر قابل درک، رئیس جمهور اجازه می دهد نظر های واقعی خود را شناخته شده است

5. Don't tell her any secrets; she's so indiscreet.
[ترجمه ترگمان]هیچ رازی به او نگو؛ او خیلی نسنجیده است
[ترجمه گوگل]به او اسرار نگو؛ او آنقدر غرورآفرین است

6. We've been too indiscreet, to say the least.
[ترجمه ترگمان]ما بیش از حد بی احتیاط بودیم که بگوییم
[ترجمه گوگل]ما گفته ایم که کمتر از آن است

7. How could he be so indiscreet?
[ترجمه ترگمان]چطور اون اینقدر بی پروا بود؟
[ترجمه گوگل]چگونه او می تواند چنین بی تقصیری باشد؟

8. It was indiscreet of him to disclose that information.
[ترجمه ترگمان]بی احتیاطی بود که این اطلاعات را فاش کند
[ترجمه گوگل]او ناامید شد تا این اطلاعات را افشا کند

9. It was very indiscreet of Colin to tell them about our plan.
[ترجمه ترگمان]خیلی دور از انصاف بود که کالین به آن ها در مورد نقشه ما بگوید
[ترجمه گوگل]کلین بسیار ناخوشایند بود که به ما درباره برنامه ما بگوید

10. He is notoriously indiscreet about his private life.
[ترجمه ترگمان] اون در مورد زندگی خصوصی اون خیلی بی پروایی میکنه
[ترجمه گوگل]او عمیقا بی پروا در مورد زندگی شخصی اش است

11. Tom was utterly indiscreet, and could never keep a secret.
[ترجمه ترگمان]تام کاملا بی پروا بود و هیچ وقت نمی توانست رازی را نگه دارد
[ترجمه گوگل]تام کاملا بی نظیر بود و هرگز نمی توانست یک راز نگه دارد

12. They have been rather indiscreet about their affair.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد رابطه شان کمی بی احتیاطی کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها نسبت به امور خود نسبتا بی احترامی کرده اند

13. Rosa was embarrassed: it was remarkably indiscreet behaviour with his wife and daughter present.
[ترجمه ترگمان]رو زا دست پاچه شده بود: رفتار ناشایستی با زن و دخترش داشت
[ترجمه گوگل]رزا خجالت زده بود: این رفتار بی نظیری بود که همسر و دخترش حضور داشتند

14. He seems to have been very indiscreet about my happy Christmas'sayings.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که در مورد Christmas کریسمس من خیلی نسنجیده رفتار کرده باشد
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد در مورد کریسمس مبارک من بسیار نادان است

He was indiscreet and asked intimate questions.

او بی‌ملاحظه بود و پرسش‌های خودمانی می‌کرد.


indiscreet behavior

رفتار دور از حزم


پیشنهاد کاربران

مداخله گر، فضول باشی

Not that I stole, but I was indiscreet and if they look hard enough, who knows what they'll find

Crimes and Misdemeanors 1989🎥

کوتاهی


کلمات دیگر: