1. indiscreet behavior
رفتار دور از حزم
2. he was indiscreet and asked intimate questions
او بی ملاحظه بود و پرسش های خودمانی می کرد.
3. An indiscreet remark triggered off a long and costly strike.
[ترجمه ترگمان]یک نظر عاری از احتیاط یک ضربه طولانی و طولانی را از بین برد
[ترجمه گوگل]یک اظهارات بی قید و شرط باعث اعتصاب طولانی و گران قیمت شد
4. In an indiscreet moment, the president let his genuine opinions be known.
[ترجمه ترگمان]در لحظه ای بی احتیاطی، رئیس جمهور اجازه داد تا نظرات صادقانه او را بدانند
[ترجمه گوگل]در یک لحظه غیر قابل درک، رئیس جمهور اجازه می دهد نظر های واقعی خود را شناخته شده است
5. Don't tell her any secrets; she's so indiscreet.
[ترجمه ترگمان]هیچ رازی به او نگو؛ او خیلی نسنجیده است
[ترجمه گوگل]به او اسرار نگو؛ او آنقدر غرورآفرین است
6. We've been too indiscreet, to say the least.
[ترجمه ترگمان]ما بیش از حد بی احتیاط بودیم که بگوییم
[ترجمه گوگل]ما گفته ایم که کمتر از آن است
7. How could he be so indiscreet?
[ترجمه ترگمان]چطور اون اینقدر بی پروا بود؟
[ترجمه گوگل]چگونه او می تواند چنین بی تقصیری باشد؟
8. It was indiscreet of him to disclose that information.
[ترجمه ترگمان]بی احتیاطی بود که این اطلاعات را فاش کند
[ترجمه گوگل]او ناامید شد تا این اطلاعات را افشا کند
9. It was very indiscreet of Colin to tell them about our plan.
[ترجمه ترگمان]خیلی دور از انصاف بود که کالین به آن ها در مورد نقشه ما بگوید
[ترجمه گوگل]کلین بسیار ناخوشایند بود که به ما درباره برنامه ما بگوید
10. He is notoriously indiscreet about his private life.
[ترجمه ترگمان] اون در مورد زندگی خصوصی اون خیلی بی پروایی میکنه
[ترجمه گوگل]او عمیقا بی پروا در مورد زندگی شخصی اش است
11. Tom was utterly indiscreet, and could never keep a secret.
[ترجمه ترگمان]تام کاملا بی پروا بود و هیچ وقت نمی توانست رازی را نگه دارد
[ترجمه گوگل]تام کاملا بی نظیر بود و هرگز نمی توانست یک راز نگه دارد
12. They have been rather indiscreet about their affair.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد رابطه شان کمی بی احتیاطی کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها نسبت به امور خود نسبتا بی احترامی کرده اند
13. Rosa was embarrassed: it was remarkably indiscreet behaviour with his wife and daughter present.
[ترجمه ترگمان]رو زا دست پاچه شده بود: رفتار ناشایستی با زن و دخترش داشت
[ترجمه گوگل]رزا خجالت زده بود: این رفتار بی نظیری بود که همسر و دخترش حضور داشتند
14. He seems to have been very indiscreet about my happy Christmas'sayings.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که در مورد Christmas کریسمس من خیلی نسنجیده رفتار کرده باشد
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد در مورد کریسمس مبارک من بسیار نادان است