کلمه جو
صفحه اصلی

catch sight of


در یک نظر دیدن، ناگهان دیدن

انگلیسی به انگلیسی

• notice, observe

جملات نمونه

1. I didn't so much as catch sight of him all day long.
[ترجمه ترگمان]تمام روز او را در نظر نگرفته بودم
[ترجمه گوگل]من خیلی از دیدن او در تمام طول روز چشم پوشیدم

2. You can catch sight of yourself looking at other things than your own reflection, wearing unselfconscious expressions of interest and curiosity.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید خودتان را به چیزهای دیگر نگاه کنید تا از بازتاب خودتان، با توجه به کنجکاوی و کنجکاوی
[ترجمه گوگل]شما می توانید دید خود را به چیزهای دیگر از انعکاس خود نگاه کنید، با استفاده از عبارات ناخودآگاه از علاقه و کنجکاوی

3. All catch sight of each other and slam down lids.
[ترجمه ترگمان]همه به یکدیگر نگاه می کنند و پلک هایش را به هم می زنند
[ترجمه گوگل]همه در حال مشاهده یکدیگر و افتادن درب ها

4. But only the lucky and the sharp-eyed will catch sight of a kangaroo.
[ترجمه ترگمان]اما فقط خوش شانسی و چشم تیز جلوی کانگورو رو میگیره
[ترجمه گوگل]اما فقط خوش شانس و تیز چشم، چشم دیدن یک کانگورو را خواهید دید

5. We catch sight of a small plane circling the mountain.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک هواپیمای کوچک دور کوه می چرخد
[ترجمه گوگل]ما دیدیم یک هواپیما کوچک که در حال چرخش کوه است

6. So catch sight of those unseen.
[ترجمه ترگمان]به چشم دیدن کسانی که دیده نمی شوند
[ترجمه گوگل]بنابراین چشم های کسانی را که مشاهده نشده اند، نگاه کنید

7. I catch sight of her out of the corner of my eye.
[ترجمه ترگمان]از گوشه چشم او را می بینم
[ترجمه گوگل]دیدم او را از گوشه چشمم گرفتم

8. We may even catch sight of a polar bear on the ice.
[ترجمه ترگمان]ما حتی ممکن است شاهد یک خرس قطبی روی یخ باشیم
[ترجمه گوگل]ما حتی ممکن است یک خرس قطبی بر روی یخ بگیریم

9. Every time I catch sight of myself in the mirror, I feel so disappointed.
[ترجمه ترگمان]هر دفعه که خودم را در آینه می بینم، خیلی ناامید می شوم
[ترجمه گوگل]هر بار که من از آینه خودم را می بینم، احساس ناامیدی می کنم

10. As I catch sight of the waves on the Weiming Lake or hear the bell ringing from the Boya Pagoda, pictures of the Lotus Pool and the Guangxiao Pagoda at sunset will frequently appear in my mind.
[ترجمه ترگمان]همچنان که چشمم به امواج دریاچه Weiming می افتد و یا صدای ناقوس کلیسای لوتوس را می شنوید، عکس های of Pool و the Pagoda در غروب به طور مرتب در ذهنم ظاهر می شوند
[ترجمه گوگل]همانطور که از امواج در دریاچه Weiming می بینم و یا صدای زنگ زدن از بتخانه بوایا را می بینم، تصاویری از استخر لوتوس و گودو Guangxiao در غروب خورشید اغلب در ذهن من ظاهر می شود

11. He wanted to see if he could catch sight of the rival submarine.
[ترجمه ترگمان]او می خواست ببیند که آیا می توانست زیردریایی رقیب را ببیند یا نه
[ترجمه گوگل]او می خواست ببیند آیا می تواند دیدار از زیردریایی های رقیب را ببیند

12. I don't catch sight of the blackboard clearly, maybe you need check your eyes.
[ترجمه ترگمان]به طور واضح تخته سیاه را نمی بینم، شاید نیاز به چک کردن چشم هایت را داشته باشی
[ترجمه گوگل]من به وضوح از روی تخته سیاه نمیبینم، شاید بتوانم چشمان شما را بررسی کنم

13. The best time to catch sight of those birds is the early evening.
[ترجمه ترگمان]بهترین زمان برای دیدن این پرندگان اوایل عصر است
[ترجمه گوگل]بهترین زمان برای دیدن این پرندگان، اوایل شب است

14. Even now, visitors to this district can catch sight of geisha in brightly-colored kimonos .
[ترجمه ترگمان]حتی اکنون، بازدیدکنندگان این منطقه می توانند geisha های رنگارنگ را ببینند
[ترجمه گوگل]حتی اکنون، بازدیدکنندگان این منطقه می توانند از گیشا در کیمونای روشن رنگی دیدن کنند

پیشنهاد کاربران

گرفتن چشم

خیره شدن
یهویی دیدن و جا خوردن

یک نظر چیزی/کسی را دیدن، چشم به کسی خوردن


کلمات دیگر: