کلمه جو
صفحه اصلی

aloof


معنی : کناره گیر، دور
معانی دیگر : مجزا، به کنار، دور (ولی قابل رویت)، سوا، (در مورد اشخاص) منزوی، گوشه گیر، سرد، نجوش، درون گرا، بی اعتنا، محتاط

انگلیسی به فارسی

(در مورد اشخاص) منزوی، گوشه‌گیر، سرد، کناره‌گیر، نجوش، درون‌گرا، بی‌اعتنا، محتاط


مجزا، به کنار، دور (ولی قابل رویت)، سوا


دور، کناره گیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: uninvolved or distant; indifferent.
مترادف: apart, distant, remote, removed, standoffish, unapproachable, unconcerned, withdrawn
متضاد: approachable, concerned, familiar, involved, outgoing
مشابه: alone, apathetic, asocial, cool, detached, indifferent, isolated, reticent, shy, solitary, stiff, unbending, unsociable

- It was hard to get to know her, as she seemed so cool and aloof.
[ترجمه ترگمان] وقتی به نظر می رسید او خیلی خونسرد و گوشه گیر بود، خیلی سخت بود که با او آشنا شوم
[ترجمه گوگل] دشوار بود که او را بشناسیم، همانطور که به نظر می رسید بسیار سرد و بی نظیر بود
- How can you remain aloof when you know the country is in peril?
[ترجمه ترگمان] از کجا می دانی که این کشور در خطر است؟
[ترجمه گوگل] وقتی می دانید که کشور در معرض خطر قرار دارد، چگونه می توانید باقی بمانید؟
قید ( adverb )
مشتقات: aloofly (adv.), aloofness (n.)
• : تعریف: at a distance; apart.

- He rarely attended parties, but even when he did, he stood aloof.
[ترجمه ترگمان] به ندرت در مهمانی ها شرکت می کرد، اما حتی در مواقعی که این کار را می کرد، کناره می گرفت
[ترجمه گوگل] او به ندرت در احزاب حضور داشت، اما حتی زمانی که او انجام داد، ایستاد

• standoffish, unfriendly, distant, reserved, indifferent
at a distance; in a withdrawn manner
someone who is aloof likes to be alone and does not talk much.
if you stay aloof from something, you do not become involved with it.

مترادف و متضاد

کناره گیر (صفت)
aloof, retiring, standoffish

دور (قید)
around, away, aloof, nowhere near, yonder

remote


Synonyms: above, apart, casual, chilly, cold, cold fish, cool, detached, distant, forbidding, hard-boiled, hard-hearted, haughty, incurious, indifferent, laid back, loner, lone wolf, offish, on ice, putting on airs, reserved, secluded, solitary, standoffish, stuck up, supercilious, thick-skinned, unapproachable, unconcerned, unfriendly, uninterested, unresponsive, unsociable, unsympathetic, uppity, withdrawn


Antonyms: concerned, friendly, sociable


جملات نمونه

1. snow-capped mountains loomed aloof
کوه های پوشیده از برف از دور به چشم می خورد.

2. suddenly she became aloof
ناگهان سرد و بی اعتنا شد.

3. the emperor kept aloof from political parties
امپراطور از احزاب سیاسی کناره گیری می کرد.

4. Never stand aloof from the masses.
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت از این توده ها کناره stand
[ترجمه گوگل]هرگز از توده ها جدا نشوید

5. They worked hard, but tended to stay aloof from the local inhabitants.
[ترجمه ترگمان]آن ها سخت کار می کردند، اما تمایل داشتند که از ساکنان محلی دوری کنند
[ترجمه گوگل]آنها سخت کار می کردند، اما تمایل داشتند که از ساکنان محلی جدا شوند

6. He often keeps aloof when we chat together.
[ترجمه ترگمان]او اغلب وقتی با هم گپ می زنیم از او دوری می کند
[ترجمه گوگل]او اغلب زمانی که با یکدیگر گپ میزنیم، از بین میرود

7. She seemed rather aloof when in fact she was just shy.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او در واقع از خود دوری می کند، در حقیقت او فقط خجالتی بود
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسید به جای بی احتیاط، در واقع او فقط خجالتی بود

8. He has remained largely aloof from the hurly - burly of parliamentary politics.
[ترجمه ترگمان]او تا حد زیادی از سیاست پارلمانی کناره گرفته بود
[ترجمه گوگل]او تا حد زیادی از سستی سیاست های پارلمان خارج شده است

9. Some thought that Britain was standing aloof from Europe.
[ترجمه ترگمان]برخی فکر می کردند که بریتانیا از اروپا کناره گرفته است
[ترجمه گوگل]بعضی فکر می کردند که انگلیس از اروپا جدا شده است

10. Is she aloof and arrogant or just shy?
[ترجمه ترگمان]اون گوشه گیر و مغرور یا فقط خجالتیه؟
[ترجمه گوگل]آیا او بی نظیر و متکبر یا فقط خجالتی است؟

11. Many people keep aloof from politics.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از سیاست دوری می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم از سیاست دور هستند

12. Throughout the conversation he remained silent and aloof.
[ترجمه ترگمان]در تمام طول گفتگو ساکت و گوشه گیر مانده بود
[ترجمه گوگل]در طول مکالمه، سکوت و بی حوصلگی ایستاد

13. He stood aloof from the crowd.
[ترجمه ترگمان]از میان جمعیت کناره گرفت
[ترجمه گوگل]او از جمعیت کنار گذاشته شد

14. There were many things that had kept her aloof and apart from the crowd.
[ترجمه ترگمان]چیزهای زیادی بود که او را از میان جمعیت دور کرده بود
[ترجمه گوگل]چیزهای زیادی وجود داشت که او را بی نظیر و جدا از جمعیت نگه داشته بود

snow-capped mountains loomed aloof.

کوه‌های پوشیده از برف از دور به چشم می‌خورد.


suddenly she became aloof.

ناگهان سرد و بی‌اعتنا شد.


the emperor kept aloof from political parties.

امپراطور از احزاب سیاسی کناره‌گیری می‌کرد.


پیشنهاد کاربران

معنی درون گرا و کناره گیر میده

ادم گوشه گیر . غیر صمیمی. سرد

انزوا طلب، تک پَر

سرد و خشک not very friendly, indifferent
غیر دوستانه , seeming disinterested
Cool and distant

I do tend to be aloof around people I don't like much.

Distant and not friendly

سرد، کسی صمیمی و خونگرم نیست

قانی سویوخ

not friendly towards others

and I'm not so high - class that I can avoid looking at realities. I can't afford to be aloof

Crimes and Misdemeanors 1989🎥


کلمات دیگر: