کلمه جو
صفحه اصلی

shopping list

انگلیسی به انگلیسی

• grocery list, itemization of the products that should be purchased
a shopping list is a written list of the things that you want to buy when you go shopping.

جملات نمونه

1. Go through your shopping list with a critical eye for foods with a high fat content.
[ترجمه ترگمان]لیست خرید خود را با نگاهی انتقادی به غذاهایی که دارای محتوای چربی بالا هستند، بررسی کنید
[ترجمه گوگل]از طریق لیست خرید خود را با چشم چرانی برای غذاهای با محتوای چربی بالا بروید

2. What's next on the shopping list?
[ترجمه ترگمان]لیست خرید بعدی چه خواهد بود؟
[ترجمه گوگل]بعد در لیست خرید چه خبر است؟

3. The union presented a shopping list of demands to the management.
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه یک لیست خرید از خواسته ها را به مدیریت ارائه کرد
[ترجمه گوگل]اتحادیه فهرستی از خواسته های مربوط به مدیریت ارائه داد

4. Did you put bread on the shopping list?
[ترجمه ترگمان]تو لیست خرید رو گذاشتی؟
[ترجمه گوگل]آیا نان را در لیست خرید قرار داده اید؟

5. I'm trying to make out a shopping list.
[ترجمه ترگمان]دارم سعی می کنم لیست خرید کنم
[ترجمه گوگل]من سعی میکنم یک لیست خرید ایجاد کنم

6. Now what about that shopping list? I've got to get going.
[ترجمه ترگمان]حالا نظرت راجع به لیست خرید چیه؟ باید برم
[ترجمه گوگل]حالا در مورد لیست خرید؟ من باید رفتن کنم

7. Newcastle United midfield player Gavin Peacock tops Boro's shopping list.
[ترجمه ترگمان]Gavin Peacock، بازیکن میانی شهر نیوکاسل، در صدر فهرست خرید boro قرار دارد
[ترجمه گوگل]گاوین پائول، بازیکن اصلی نیوکاسل یونایتد، لیست خرید بوو را به ثمر رساند

8. I forgot to bring my shopping list with me.
[ترجمه ترگمان]یادم رفت لیست خرید رو با خودم بیارم
[ترجمه گوگل]من فراموش کردم که فهرست خریدم را با من همراه کنم

9. Kathleen Lavender stared down once again at the shopping list in her hand.
[ترجمه ترگمان]کاتلین لو ندر بار دیگر به لیست خرید در دستش خیره شد
[ترجمه گوگل]Kathleen Lavender یک بار دیگر در لیست خرید در دستش خیره شده بود

10. She had a shopping list in her hand which she put into her handbag when she saw Alice.
[ترجمه ترگمان]یک لیست خرید در دست داشت که وقتی آلیس را دید، کیف دستی اش را روی کیفش گذاشت
[ترجمه گوگل]او لیست خریدی را در دستش داشت که وقتی آلیس را دید دید که کیف دستی او را قرار داده است

11. Old bus tickets, theatre-tickets, a golf score-card, a shopping list, the items almost unreadable.
[ترجمه ترگمان]بلیط های اتوبوس قدیمی، بلیط های تئاتر، کارت امتیاز، یک لیست خرید، آیتم های تقریبا غیرقابل خواندن
[ترجمه گوگل]بلیط های اتوبوس قدیمی، بلیط تئاتر، یک اسکناس گلف، یک لیست خرید، اقلام تقریبا غیر قابل خواندن است

12. Then I took the shopping list and went to get their supplies for them.
[ترجمه ترگمان]بعد لیست خرید را برداشتم و برای تهیه مایحتاج آن ها رفتم
[ترجمه گوگل]سپس من لیست خرید را گرفتم و رفتم تا منابع خود را برای آنها دریافت کنم

13. They write a shopping list based on the menus.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک فهرست خرید براساس منوها write
[ترجمه گوگل]آنها یک لیست خرید بر اساس منوها بنویسند

14. I forgot my shopping list.
[ترجمه ترگمان]لیست خرید هام رو یادم رفت
[ترجمه گوگل]من لیست خریدم را فراموش کرده ام

15. The stores vary but the shopping list remains the same except for the addition of the occasional seasonal or a luxury item.
[ترجمه ترگمان]مغازه ها تغییر می کنند اما لیست خرید یک سان باقی می ماند به جز گاهی اوقات فصلی یا یک مورد لوکس
[ترجمه گوگل]فروشگاه ها متفاوت هستند، اما لیست خرید باقی می ماند جز برای اضافه کردن موارد گاه به گاه فصلی یا لوکس

پیشنهاد کاربران

لیست خرید


کلمات دیگر: