1. They hope to revitalize the neighborhood by providing better housing.
[ترجمه ترگمان]آن ها امیدوارند که با ارائه مسکن بهتر، این منطقه را احیا کنند
[ترجمه گوگل]آنها امیدوارند با ارائه مسکن بهتر مسکن را احیا کنند
2. Gentle massage will revitalize your skin.
[ترجمه ترگمان]ماساژ ملایم پوست شما را زنده می کند
[ترجمه گوگل]ماساژ ملایم پوست شما را احیا کند
3. Now Magic will revitalize, energize and galvanize this group.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر جادو به جوان سازی و تقویت این گروه کمک می کند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر سحر این گروه را احیا، تقویت و تقویت می کند
4. The attempt to revitalize shareholder democracy in this fashion is doomed to failure in the large public company.
[ترجمه ترگمان]تلاش برای احیای دموکراسی سهامدار در این سبک محکوم به شکست در شرکت بزرگ عمومی است
[ترجمه گوگل]تلاش برای احیای دموکراسی سهامداران در این حالت به شکست در شرکت دولتی بزرگ محکوم شده است
5. They seek, correctly, to revitalize our atrophied sense of civic life but we need to go much further.
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور صحیح جستجو می کنند تا حس تحلیل عقلانی ما از زندگی مدنی را احیا کنند، اما ما نیاز داریم که فراتر از آن برویم
[ترجمه گوگل]آنها به دنبال صحیح احساس آرامش زندگی مدنی ما را احیا می کنند، اما ما باید خیلی بیشتر از اینها باشیم
6. Students suggested to revitalize the promenade in Heng Fa Chuen by planting different kinds of waterside.
[ترجمه ترگمان]دانشجویان پیشنهاد دادند که با کاشت انواع مختلف آب، گردش در Heng فا را زنده کنند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان پیشنهاد می کنند که قدم زدن در هانگ فا چوئن را با کاشت انواع آب های زیرزمینی احیا کنند
7. Congress has tried dozens of approaches to revitalize decaying urban and rural areas.
[ترجمه ترگمان]کنگره ده ها رویکرد برای احیای مناطق شهری و روستایی را امتحان کرده است
[ترجمه گوگل]کنگره تلاش کرده است ده ها روش برای احیای نابود کننده مناطق شهری و روستایی
8. I think we have to revitalize our society.
[ترجمه ترگمان] فکر کنم باید دوباره جامعه رو بازسازی کنیم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که ما باید جامعه ما را احیا کنیم
9. We need to revitalize human nutritional research.
[ترجمه ترگمان]ما باید تحقیقات غذایی بشر را احیا کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید تحقیقات تغذیه انسانی را احیا کنیم
10. Adjust, transform and revitalize delay of old industry base.
[ترجمه ترگمان]تنظیم، تبدیل و احیای مجدد پایه صنعتی قدیمی
[ترجمه گوگل]تنظیم، تبدیل و احیای تاخیر پایه صنعت قدیمی
11. Revitalize the slabstone factory and lie in the southwest of Fangshan of Beijing in Beijing.
[ترجمه ترگمان]این کارخانه در جنوب غربی بیجینگ واقع در بیجینگ در جنوب غربی پکن واقع شده است
[ترجمه گوگل]احیای کارخانه اسلب سنگی و دروغ در جنوب غربی Fangshan پکن در پکن
12. And she urges efforts to revitalize the circulation of rural commodities.
[ترجمه ترگمان]و او از تلاش ها برای احیای گردش کالاهای روستایی تاکید می کند
[ترجمه گوگل]و او خواستار تلاش برای احیای گردش کالاهای روستایی است
13. The shakeup gave Clinton a chance to revitalize his weary team.
[ترجمه ترگمان]این تغییر به کلینتون فرصتی داد تا تیم خسته خود را احیا کند
[ترجمه گوگل]انشعاب به کلینتون فرصت داد تا تیم خسته خود را احیا کند
14. You would not create and focus the energy to quit smoking, diet successfully learn the piano, or revitalize a relationship.
[ترجمه ترگمان]شما انرژی را خلق نمی کنید و انرژی را صرف ترک سیگار نکنید، رژیم غذایی با موفقیت پیانو را یاد بگیرید و یا یک رابطه را احیا کنید
[ترجمه گوگل]شما انرژی را برای ترک سیگار ایجاد نمیکنید و تمرکز نمی کنید، رژیم غذایی موفقیت پیانو را یاد میگیرد یا یک رابطه را احیا میکند
15. To be sure, aquariums in once-blighted areas of Baltimore and Monterey, Calif., helped to revitalize those cities.
[ترجمه ترگمان]برای اطمینان، aquariums در مناطق محروم بالتیمور و مونتری، کالیفرنیا به احیای آن شهرها کمک کرد
[ترجمه گوگل]مطمئنا، آکواریوم ها در مناطقی که در مناطق بالتیمور و مونتری، کالیفرنیا بودند، به احیای این شهرهای کمک کرد