1. minoo is training to be a psychiatrist
مینو برای روان پزشک شدن آموزش می بیند.
2. He wondered if the psychiatrist was trying to goad him into some unguarded response.
[ترجمه ترگمان]از خودش می پرسید که آیا روان پزشک سعی دارد او را وادار کند که او را به یک پاسخ بدون محافظ وادار کند
[ترجمه گوگل]او تعجب می کند که آیا روانپزشک سعی داشت او را به برخی از پاسخ های محافظت نشده بکشاند
3. He went to a psychiatrist about his compulsive gambling.
[ترجمه ترگمان]اون به یه روان پزشک در مورد قمار his رفت
[ترجمه گوگل]او در مورد قمار اجباری خود به یک روانپزشک رفت
4. She saw a psychiatrist who used hypnotism to help her deal with her fear.
[ترجمه ترگمان]او یک روان پزشک دید که از هیپنوتیزم استفاده کرد تا با ترس او روبرو شود
[ترجمه گوگل]او یک روانپزشک را دید که از هیپنوتیزم برای کمک به او برای مقابله با ترسش استفاده کرد
5. The psychiatrist said she was suffering from paranoid delusions.
[ترجمه ترگمان]اون روان پزشک گفت که از توهمات paranoid رنج می برد
[ترجمه گوگل]روانپزشک گفت که او از تصورات پارانوییدی رنج می برد
6. A psychiatrist said McKibben was competent to stand trial .
[ترجمه ترگمان]یک روانشناس گفت که McKibben صلاحیت رسیدگی به دادگاه را دارد
[ترجمه گوگل]روانپزشک گفت مک کیبن صلاحیت دارد که در دادگاه محاکمه شود
7. At the recommendation of a psychiatrist, the accused will remain under observation.
[ترجمه ترگمان]به توصیه یک روان پزشک، متهم تحت مراقبت باقی خواهد ماند
[ترجمه گوگل]به توصیه یک روانپزشک، متهم تحت نظارت باقی خواهد ماند
8. A colleague urged him to see a psychiatrist, but Faulkner refused.
[ترجمه ترگمان]یکی از همکاران او را به دیدن روان پزشک دعوت کرد، اما Faulkner نپذیرفت
[ترجمه گوگل]یک همکار از او خواست تا یک روانپزشک را ببیند، اما فاکنر حاضر شد
9. She felt better and the psychiatrist took her off drug therapy.
[ترجمه ترگمان]اون احساس بهتری داشت و روان پزشک درمانش کرد
[ترجمه گوگل]او احساس راحتی کرد و روانپزشک او را ترک کرد
10. The psychiatrist successfully traced some of her problems to severe childhood traumas.
[ترجمه ترگمان]روان پزشک با موفقیت برخی از مشکلات او را در رابطه با مشکلات جدی در کودکی دنبال کرد
[ترجمه گوگل]روانپزشک بعضی از مشکلاتش را به شدت در معرض آسیب های جدی دوران کودکی قرار داد
11. A psychiatrist was called as an expert witness for the defence.
[ترجمه ترگمان]یک روان پزشک به عنوان یک شاهد خبره برای دفاع احضار شد
[ترجمه گوگل]یک روانپزشک به عنوان شاهد متخصص برای دفاع فراخوانده شد
12. She went to a psychiatrist to try to sort out her problems .
[ترجمه ترگمان]به یک روان پزشک رفت تا مشکلاتش را حل کند
[ترجمه گوگل]او به روانپزشک رفت تا سعی کند مشکلات خود را حل کند
13. The psychiatrist has done a lot of work with obsessives.
[ترجمه ترگمان]روان پزشک کار زیادی با obsessives انجام داده است
[ترجمه گوگل]روانپزشک کارهای زیادی را با وسواس انجام داده است
14. The psychiatrist must learn to maintain an unusual degree of objectivity.
[ترجمه ترگمان]روان پزشک باید یاد بگیرد که تا حد زیادی بی طرفی را حفظ کند
[ترجمه گوگل]روانپزشک باید یاد بگیرد که درجه ای غیر عادی از عینیت را حفظ کند
15. The psychiatrist certified her as insane.
[ترجمه ترگمان] روان پزشک اون رو به عنوان دیوونه تایید کرد
[ترجمه گوگل]روانپزشک او را به عنوان دیوانه تایید کرد