کلمه جو
صفحه اصلی

corporal


معنی : سرجوخه، بدنی، جسمی
معانی دیگر : (ارتش) سرجوخه (دون رتبه ترین درجه دار در ارتش های امریکا و انگلیس)، تنی، جسمانی، (نادر) شخصی، (کلیسا) روکش کتانی محراب که نان و شراب عشای ربانی را روی آن قرار می دهند

انگلیسی به فارسی

بدنی، جسمی، (نظامی) سرجوخه


فیزیکی، سرجوخه، بدنی، جسمی


انگلیسی به انگلیسی

• military officer
physical, bodily; material, tangible
a corporal is a non-commissioned officer of low rank in the army or air force.

صفت ( adjective )
مشتقات: corporally (adv.), corporality (n.)
• : تعریف: of or pertaining to the body; physical.
مشابه: outward, physical
اسم ( noun )
• : تعریف: a noncommissioned officer in the U.S. Army, Air Force, or Marine Corps ranked below sergeant and above private first class.

مترادف و متضاد

سرجوخه (اسم)
corporal

بدنی (صفت)
bodily, physical, corporal, somatic, corporeal, systemic

جسمی (صفت)
material, carnal, substantial, corporal, somatic, corporeal

bodily, physical


Synonyms: anatomical, carnal, corporeal, fleshly, fleshy, gross, human, material, objective, phenomenal, sensible, somatic, substantial, tangible


Antonyms: cerebral, immaterial, intangible, mental, spiritual


جملات نمونه

1. corporal punishment
تنبیه بدنی

2. corporal punishment is not a good corrective
تنبیه بدنی وسیله ی اصلاح خوبی نیست.

3. spiritual and corporal needs
نیازهای روحی و جسمی

4. his own childhood memories disincline him from corporal punishment
خاطرات کودکی خود او موجب می شود که از تنبیه بدنی روگردان باشد.

5. As punishment,the corporal was demoted to private.
[ترجمه ترگمان]به عنوان تنبیه، سرجوخه به خصوصی تنزل مقام پیدا کرد
[ترجمه گوگل]به عنوان مجازات، فاحشه به خصوصی خصوصی شد

6. A private is subordinate to a corporal.
[ترجمه ترگمان]شخصی است که تابع یک سرجوخه است
[ترجمه گوگل]یک خصوصی متعلق به یک فاجعه است

7. He was demoted to the rank of corporal.
[ترجمه ترگمان]به مقام سرجوخه تنزل مقام یافته بود
[ترجمه گوگل]او به درجه قومی فروخته شد

8. Corporal Gierson was killed in combat.
[ترجمه ترگمان]سرجوخه Gierson در جنگ کشته شد
[ترجمه گوگل]کورپور گیرسون در جنگ کشته شد

9. Lance Corporal Williams officiously ordered them out.
[ترجمه ترگمان]سرجوخه سرجوخه، سرجوخه Williams، دستور داد آن ها خارج شوند
[ترجمه گوگل]لنس کاپورال ویلیامز به طور مرتب به آنها دستور داد

10. He never rose above the rank of corporal.
[ترجمه ترگمان]او هرگز بالاتر از مقام سرجوخه نبود
[ترجمه گوگل]او هرگز بالاتر از درجه فطری نبوده است

11. What is your stance on corporal punishment?
[ترجمه ترگمان]موضع شما در مورد تنبیه بدنی چیست؟
[ترجمه گوگل]موضع شما در مورد مجازات بدنی چیست؟

12. Corporal punishment was abolished in Britain in 198
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸ تنبیه بدنی در بریتانیا ملغی شد
[ترجمه گوگل]مجازات چریکی در بریتانیا در 198 لغو شد

13. Fellow soldiers from Corporal Smith's regiment formed a guard of honour at his wedding.
[ترجمه ترگمان]دوست من سربازان سرجوخه اسمیت در عروسی او یک نگهبان افتخاری تشکیل داده بودند
[ترجمه گوگل]سربازان همجنسگرا از قلعه قیصر اسمیت گارد احمدی در عروسی خود را تشکیل دادند

14. As they left, the Corporal gave them a respectful salute.
[ترجمه ترگمان]وقتی رفتند، سرجوخه به آن ها سلام احترام آمیز کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که آنها باقی ماندند، قبرستان به آنها احترام گذاشت

corporal punishment

تنبیه بدنی


spiritual and corporal needs

نیازهای روحی و جسمی


پیشنهاد کاربران

فیزیکی

Several parents spoke out against the use of corporal punishment
تعدادی از والدین نظر مخالف شون رو در مورد استفاده از تنبیه بدنی اعلام کردن


کلمات دیگر: