کلمه جو
صفحه اصلی

play hardball


(امریکا) دست بکار فعالیت پر رقابت و بی رحمانه شدن

انگلیسی به انگلیسی

• be determined to get what one wants, be unwilling to compromise one's goals

پیشنهاد کاربران

پا پس نکشیدن و وا ندادن، سخت بازی کردن و تلاش برای گول زدن طرف

Way to play hardball
راهی برای گول زدن
راهی برای تضیف اراده

محکم و مصمم بودن برای بدست آوردن چیزی

I'm not playing hardball here
من که نمیخوام واست طاقچه بالا بزارم

با تمام قوا و دل و جان و مصممانه برای رسیدن به هدف تلاش کردن حتی اگر نیاز به بی رحمی و بی انصافی باشد
To go all out


کلمات دیگر: