کلمه جو
صفحه اصلی

playboy


معنی : جوان دخترباز، جوان عیاش
معانی دیگر : (مرد - به ویژه پولدار) عیاش، الواط، خانم باز

انگلیسی به فارسی

جوان عیاش، جوان دخترباز


playboy، جوان دخترباز، جوان عیاش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a wealthy man who spends his time pursuing social and sensual pleasures.

• monthly american magazine for men (contains articles and erotic photographs)
man of pleasure; man who pursues women
a playboy is a rich man who spends most of his time enjoying himself.

مترادف و متضاد

جوان دختر باز (اسم)
playboy

جوان عیاش (اسم)
playboy

philanderer


Synonyms: cat, chaser, gay dog, heavy hitter, killer, ladies' man, lady-killer, lover boy, make-out artist, night owl, operator, philanderer, player, pleasure seeker, rake, rounder, speed, sport, swinger, tomcat, whorehound, wolf, womanizer


Antonyms: playgirl


جملات نمونه

1. It was her unreasonable behaviour with a Texan playboy which broke up her marriage.
[ترجمه ترگمان]این رفتار غیر منطقی او با یک جوان playboy تگزاسی بود که ازدواجش را خراب می کرد
[ترجمه گوگل]این رفتار غیر منطقی او با یک پلیباز تگزان بود که باعث ازدواجش شد

2. He has been given the label of " playboy ".
[ترجمه ترگمان]به او لقب \"عیاشی playboy\" داده شده است
[ترجمه گوگل]او برچسب 'playboy' داده شده است

3. She is a former Playboy playmate.
[ترجمه ترگمان] اون یه همبازی سابقش بوده
[ترجمه گوگل]او یک بازیگر سابق Playboy است

4. They tagged him as a "playboy".
[ترجمه ترگمان]آن ها او را به عنوان یک \"عیاشی و عیاشی playboy\" معرفی کردند
[ترجمه گوگل]آنها او را به عنوان یک بازیگر شناخته شدهاند

5. Tom is a real playboy.
[ترجمه ترگمان]تام یک جوان عیاش واقعی است
[ترجمه گوگل]تام یک بازیگر واقعی است

6. Father was a rich playboy.
[ترجمه ترگمان]پدرم جوان ثروتمندی بود
[ترجمه گوگل]پدر یک بازیگر بزرگ بود

7. The playboy and the puritan made an odd couple, but they could use each other.
[ترجمه ترگمان]جوان playboy و the یک زوج عجیب و غریب تشکیل می دادند، اما می توانستند از یکدیگر استفاده کنند
[ترجمه گوگل]Playboy و puritan یک زن و شوهر عجیب و غریب ساخته شده، اما آنها می توانند از یکدیگر استفاده کنند

8. For a woman to be in Playboy is the same as a guy being featured in Success magazine.
[ترجمه ترگمان]برای زنی که در مجله \"پلی بوی\" (Playboy)زندگی می کند، یکی از افرادی است که در مجله موفقیت به چاپ می رسد
[ترجمه گوگل]برای زنانی که در پلیبوی هستند، همانند یک مرد در مجله موفقیت است

9. And they're not like Playboy movies where you have big-breasted women frolicking under a waterfall.
[ترجمه ترگمان]و آن ها شبیه فیلم های پلی بوی نیستند که در آن زنان - در حال جست وخیز در زیر آبشار هستند
[ترجمه گوگل]و آنها مانند فیلم های پلیبوی هستند که در آن شما زنان بزرگ سینه ای را زیر آبشار می بینید

10. Few men who pick up Playboy can get away with the line that they buy the magazine only for the articles.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از مردانی که پلی بوی دارند می توانند با این خط خارج شوند که مجله را فقط برای مقالات می خرند
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از مردان که پلیبوی را انتخاب می کنند می توانند از خط خارج شوند که مجله را فقط برای مقالات خریداری می کنند

11. Hidden in the Playboy interview, almost subliminally, is a scouting report, reviewing Shaq in every possible field.
[ترجمه ترگمان]پنهان در مصاحبه پلی بوی، تقریبا subliminally، یک گزارش پیشاهنگی است که در هر زمینه ای ممکن تجدید نظر می کند
[ترجمه گوگل]پنهان در مصاحبه پلیبوی، تقریبا زیرخط، یک گزارش ناگهانی است، در حال بررسی شک در هر زمینه ممکن است

12. Hugh Hefner has devoted a little bit of Playboy to his new bride, Kimberley.
[ترجمه ترگمان]\"هیو Hefner\" یه مقدار \"پلی بوی\" رو به \"عروس جدیدش\"، \"کیمبرلی\" اختصاص داده
[ترجمه گوگل]هیو Hefner کمی از پلیبوی به عروس جدید خود، کیمبرلی اختصاص داده است

13. Nathan Bryce was a playboy, a womaniser.
[ترجمه ترگمان]ناتان برای یک جوان جوان، یک دختر جوان و جوان بود
[ترجمه گوگل]ناتان بریس یک بازیگر زنانه بود

14. The US monthly men's magazine "Playboy" is about to unveil its first 3D centerfold, which will appear in the June issue hitting newsstands on Friday, the Wall Street Journal reported Tuesday.
[ترجمه ترگمان]وال استریت ژورنال روز سه شنبه گزارش داد مجله \"پلی بوی\" در ایالات متحده در حال رونمایی از اولین شماره ۳ بعدی اش است که در ماه ژوئن منتشر خواهد شد و در روز جمعه به روزنامه فروشی سر خواهد زد
[ترجمه گوگل]مجله وال استریت ژورنال روز سه شنبه گزارش داد که مجله ماهانه مردانه ایالات متحده آمریکا 'Playboy' اولین اولین مرکز 3D خود را معرفی می کند که در روز جمعه در روزنامه های روزانه در ژوئن منتشر خواهد شد

15. The glamorous "playboy" image gets a bit lame when " the seducer" becomes the prisoner.
[ترجمه ترگمان]تصویر \"جوانان خوش گذران\" وقتی که \"the\" تبدیل به زندانی می شود، کمی می لنگید
[ترجمه گوگل]تصویر پرنعمت 'playboy' می شود کمی لنگ، زمانی که 'گمراه کننده' به زندانی تبدیل می شود

پیشنهاد کاربران

پسر دختر باز

noun
a wealthy man who spends his time enjoying himself, especially one who behaves irresponsibly or has many casual sexual relationships.
◀️"he isn't the marrying type, he's just a playboy"
دختر باز و هول - کسیکه تمام اهداف زندگیش تو این خلاصه میشه که بخواد با دخترا بخوابه یا روابط عاطفی داشته باشه ( با تعداد زیادی دختر ) . اکثر زمان، ثروت و درآمدش رو هم صرف این کار میکنه.
دن بیلزریان بهترین مثال برای این کلمه است. یا ساشا سبحانی
اینجور افراد خوش گذرون و هوسران رو میگن playboy.
یعنی دختر باز حرفه ای


کلمات دیگر: