1. the dictator himself handpicked his successor from amongst flatterers
دیکتاتور خودش جانشین خود را از میان متملقان دستچین کرد.
2. the dictator imprisoned opponents and muzzled the newspapers
دیکتاتور مخالفان را به زندان افکند و جراید را محدود کرد.
3. the dictator was trying to perpetuate his control
آن دیکتاتور می کوشید کنترل خود را دائمی کند.
4. a pitiless dictator
یک دیکتاتور بی رحم
5. an egomaniacal dictator
دیکتاتور خود شیدا
6. practically a dictator
واقعا یک دیکتاتور
7. hitler was a dictator
هیتلر دیکتاتور بود.
8. some believe ataturk was a benevolent dictator
برخی معتقدند آتاتورک دیکتاتور خیراندیشی بود.
9. the idle threats of a dying dictator
تهدیدات تو خالی یک دیکتاتور در حال مرگ
10. our teacher was a bit of a dictator
معلم ما کمی خودرای (زورگو) بود.
11. they groaned under the yoke of the dictator
آنان در زیر یوغ دیکتاتور ستم کشیدند.
12. he considered himself the natural heir of the slain dictator
او خود را جانشین طبیعی دیکتاتور مقتول می دانست.
13. The former dictator still keeps a tight grip on power.
[ترجمه ترگمان]دیکتاتور سابق هنوز به شدت قدرت را در دست دارد
[ترجمه گوگل]دیکتاتور سابق هنوز قدرت تنگ را در دست دارد
14. Will the people ever react against this dictator?
[ترجمه ترگمان]آیا مردم به این دیکتاتور واکنش نشان می دهند؟
[ترجمه گوگل]آیا مردم در برابر این دیکتاتور واکنش نشان خواهند داد؟
15. The people rose against the oppressor/tyrant/dictator.
[ترجمه ترگمان]مردم علیه ستمگر \/ ستمگر \/ دیکتاتور برخاستند
[ترجمه گوگل]مردم علیه ستمگر / ستمگر / دیکتاتور افزایش یافتند
16. The dictator was suffering from megalomania.
[ترجمه ترگمان]دیکتاتور از megalomania رنج می برد
[ترجمه گوگل]دیکتاتور از مگالومیا رنج می برد
17. The dictator banned all newspapers and books that criticized his regime.
[ترجمه ترگمان]دیکتاتور همه روزنامه ها و کتاب هایی را که رژیم او را مورد انتقاد قرار می داد منع کرد
[ترجمه گوگل]دیکتاتور تمام روزنامه ها و کتاب هایی که رژیم او را مورد انتقاد قرار داد ممنوع کرده است