کلمه جو
صفحه اصلی

nondurable


(اقتصاد- در مورد کالاهایی مانند پوشاک و مواد غذایی) بی دوام، نامانا، ناپایا (در برابر: با دوام یا مانا durable)

انگلیسی به فارسی

غیر قابل تحمل


(اقتصاد- در مورد کالاهایی مانند پوشاک و مواد غذایی) بیدوام، نامانا، ناپایا (در برابر: با دوام یا مانا durable)


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of durable.

• not durable, not long lasting

جملات نمونه

1. durable goods and nondurable goods such as clothes and food
کالاهای مانا (با دوام) و کالاهای نامانا (بی دوام) مانند لباس و خوراک

2. The slowdown will result partly from sluggishness in nondurable sectors such as apparel and textiles.
[ترجمه ترگمان]این رکود، تا حدودی ناشی از کندی در بخش های nondurable مانند پوشاک و منسوجات خواهد بود
[ترجمه گوگل]کاهش رشد تا حدی ناشی از کندی در بخش های غیر قابل تحمل مانند پوشاک و منسوجات خواهد بود

3. The WebSphere defaults of auto-acknowledge and nondurable subscription type match those that were specified in daytrader-plan. xml so you can leave those as they are.
[ترجمه ترگمان]عدم پرداخت بدهی تایید شده و نوع اشتراک nondurable، آن هایی هستند که در برنامه daytrader مشخص شده اند با این وجود، شما می توانید آن ها را همان طور که هستند رها کنید
[ترجمه گوگل]پیش فرض های WebSphere از تایید خودکار و نوع اشتراک نامطلوب مطابقت با آنهایی که در daytrader-plan مشخص شده است xml بنابراین شما می توانید آن را به عنوان آنها را ترک کنید

4. Create another Activation Specification for the nondurable subscriber.
[ترجمه ترگمان]یک استاندارد فعال سازی دیگر برای مشترک nondurable ایجاد کنید
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از خصوصیات Activation را برای مشترک غیرمعمول ایجاد کنید

5. The store sells nondurable items such as paper products.
[ترجمه ترگمان]این فروشگاه اقلام nondurable مانند محصولات کاغذی را به فروش می رساند
[ترجمه گوگل]فروشگاه محصولات غیر قابل انعطاف مانند محصولات کاغذی را می فروشد

6. Consumers spent 0. 3 percent more on nondurable goods, such as food and clothing.
[ترجمه ترگمان]مصرف کنندگان ۰ ۳ درصد بیشتر بر روی کالاهای nondurable مثل غذا و پوشاک
[ترجمه گوگل]مصرف کنندگان کالاهای غیرقابل تحملی مانند غذا و پوشاک را 0،3 درصد بیشتر صرف کردند

7. Nondurable inventories were 5 percent higher, the largest rise since June 200 as wholesalers added to stocks of drugs, alcohol, farm products and petroleum products.
[ترجمه ترگمان]از زمان ۲۰۰ ژوئن که عمده فروشان به سهام مواد مخدر، الکل، محصولات کشاورزی و محصولات نفتی افزوده می شوند موجودی Nondurable ۵ درصد بیشتر بود
[ترجمه گوگل]موجودی غیر قابل انعطاف 5 درصد بالاتر بود، بیشترین افزایش از ماه ژوئن سال 200 به عنوان عمده فروشان به سهام مواد مخدر، الکل، محصولات کشاورزی و محصولات نفتی اضافه شد

8. The positive impact of these shipments on second quarter gross domestic product was offset by a fall in inventories of manufactured nondurable goods.
[ترجمه ترگمان]تاثیر مثبت این محموله ها در یک چهارم تولید ناخالص داخلی با کاهش موجودی کالاهای تولیدی ساخته شده جبران شد
[ترجمه گوگل]تاثیر مثبتی این کالاها در سه ماهه دوم تولید ناخالص داخلی با کاهش موجودی کالاهای غیرقابل تولید، جبران شد

9. Along with population increase, they to the grain, the non-staple food product as well as the nondurable consumer goods quantity's demand increase unceasingly.
[ترجمه ترگمان]همراه با افزایش جمعیت، آن ها به دانه، محصول غذایی غیر اصلی و نیز افزایش تقاضا برای کالاهای مصرفی بالا، به طور مداوم افزایش پیدا می کنند
[ترجمه گوگل]همراه با افزایش جمعیت، به طور ناگهانی تقاضا برای کالاهای مصرفی غیرقابل مصرف افزایش می یابد

10. In this paper, we develop a two-period model in which a producer decides to sell or rent his durable good having a nondurable good.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، ما یک مدل دو دوره را توسعه می دهیم که در آن تولید کننده تصمیم می گیرد با داشتن یک کالای بسیار خوب، کالای بادوام را به فروش برساند یا اجاره کند
[ترجمه گوگل]در این مقاله، ما یک مدل دو مرحلهای را در بر میگیریم که در آن یک تولید کننده تصمیم میگیرد که دوام نیاوردن خوب خود را داشته باشد

پیشنهاد کاربران

بی دوام


کلمات دیگر: