کلمه جو
صفحه اصلی

life imprisonment


حبس ابد

انگلیسی به فارسی

حبس ابد


انگلیسی به انگلیسی

• sentence which condemns a person to prison for the rest of his/her life
when criminals are sentenced to life imprisonment, they are sentenced to stay in prison for the rest of their lives.

جملات نمونه

1. The coup leaders could face life imprisonment.
[ترجمه ترگمان]رهبران کودتا توانستند با حبس ابد رو به رو شوند
[ترجمه گوگل]رهبران کودتا می توانند با حبس ابد مواجه شوند

2. Life imprisonment is defined as 60 years under state law.
[ترجمه ترگمان]حبس ابد به عنوان ۶۰ سال تحت قانون ایالتی تعریف می شود
[ترجمه گوگل]حبس حبس به مدت 60 سال تحت قانون دولت تعریف شده است

3. His sentence was commuted from death to life imprisonment.
[ترجمه ترگمان]محکومیت وی از مرگ به حبس ابد تخفیف یافت
[ترجمه گوگل]حکم او از مرگ به حبس ابد محو شد

4. The death sentence was commuted to life imprisonment.
[ترجمه ترگمان]حکم مرگ به حبس ابد تبدیل شد
[ترجمه گوگل]حکم اعدام به زندان محکوم شد

5. He was sentenced to life imprisonment.
[ترجمه ترگمان]او به حبس ابد محکوم شد
[ترجمه گوگل]وی محکوم به حبس ابد شد

6. His punishment was commuted from death to life imprisonment by the judge.
[ترجمه ترگمان]مجازات او از مرگ به حبس ابد توسط قاضی تخفیف یافت
[ترجمه گوگل]مجازات او توسط قاضی از مرگ به حبس ابد محو شد

7. The court doomed the accused to life imprisonment.
[ترجمه ترگمان]دادگاه متهمان را به حبس ابد محکوم کرد
[ترجمه گوگل]دادگاه محکوم به حبس ابد محکوم کرد

8. He was condemned to life imprisonment.
[ترجمه ترگمان]محکوم به حبس ابد شد
[ترجمه گوگل]او به حبس ابد محکوم شد

9. His death sentence was commuted to life imprisonment.
[ترجمه ترگمان]حکم مرگ او به حبس ابد تبدیل شد
[ترجمه گوگل]حکم اعدام وی به حبس ابد محکوم شد

10. Her sentence was commuted from death to life imprisonment.
[ترجمه ترگمان]محکومیت وی از مرگ به حبس ابد تخفیف یافت
[ترجمه گوگل]حکم او از مرگ به حبس ابد محو شد

11. The judge sentenced her to life imprisonment.
[ترجمه ترگمان]قاضی او را به حبس ابد محکوم کرد
[ترجمه گوگل]قاضی او را به حبس ابد محکوم کرد

12. The death sentence may be commuted to life imprisonment.
[ترجمه ترگمان]حکم مرگ را می توان به حبس ابد تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]حکم اعدام ممکن است به حبس ابد محکوم شود

13. He was sentenced to a flogging and life imprisonment.
[ترجمه ترگمان]او به شلاق زدن و حبس ابد محکوم شد
[ترجمه گوگل]او به شلاق و زندان محکوم شد

14. I think life imprisonment with hard labor is really important.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم حبس ابد با کار سخت واقعا مهم است
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم حاملگی زندانی با کار سخت واقعا مهم است

15. So when Calley was convicted and sentenced to life imprisonment, he became a hero overnight.
[ترجمه ترگمان]بنابراین وقتی Calley مجرم شناخته شد و به حبس ابد محکوم شد، یک شبه یک قهرمان شد
[ترجمه گوگل]بنابراین وقتی کالیلی محکوم شد و به حبس ابد محکوم شد، او یک شب قهرمان شد

پیشنهاد کاربران

حبس ابد
یا ( life in prison )


کلمات دیگر: