دریافتنی، درک کردنی، محسوس، مشاهده کردنی، دیدنی، حسی، مشهود
perceivable
دریافتنی، درک کردنی، محسوس، مشاهده کردنی، دیدنی، حسی، مشهود
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: perceivably (adv.), perceivability (n.)
مشتقات: perceivably (adv.), perceivability (n.)
• : تعریف: capable of being known by means of the senses; perceptible.
• متضاد: imperceptible, subliminal
• مشابه: appreciable, observable, perceptible, phenomenal
• متضاد: imperceptible, subliminal
• مشابه: appreciable, observable, perceptible, phenomenal
• may be felt, noticeable, detectable, may be sensed
جملات نمونه
1. It is not perceivable, because it is what makes perception possible.
[ترجمه ترگمان]قابل درک نیست، زیرا این چیزی است که ادراک را ممکن می سازد
[ترجمه گوگل]این قابل فهم نیست، زیرا این چیزی است که امکان پذیر است
[ترجمه گوگل]این قابل فهم نیست، زیرا این چیزی است که امکان پذیر است
2. It reveals a realm beyond our perceivable world.
[ترجمه ترگمان]این کشور قلمرو فراتر از دنیای perceivable را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این قلمرو فراتر از دنیای قابل فهم ما را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این قلمرو فراتر از دنیای قابل فهم ما را نشان می دهد
3. Asana and pranayama are all perceivable aspects of yoga practice but there are other layers which are not that obvious.
[ترجمه ترگمان]asana و pranayama همه جنبه های تمرین یوگا هستند، اما لایه های دیگری وجود دارند که واضح نیستند
[ترجمه گوگل]اسانا و پرانایاما همه جنبه های قابل درک از تمرین یوگا هستند، اما لایه های دیگری وجود دارند که کاملا واضح نیستند
[ترجمه گوگل]اسانا و پرانایاما همه جنبه های قابل درک از تمرین یوگا هستند، اما لایه های دیگری وجود دارند که کاملا واضح نیستند
4. Some things are not perceivable by sense, but only cogitable by reason.
[ترجمه ترگمان]بعضی چیزها قابل درک نیستند، اما فقط به دلایل منطقی
[ترجمه گوگل]بعضی چیزها به معنای قابل درک نیستند، بلکه تنها به سبب دقت درک می شوند
[ترجمه گوگل]بعضی چیزها به معنای قابل درک نیستند، بلکه تنها به سبب دقت درک می شوند
5. The principle of the method is simple, more perceivable and of high accuracy.
[ترجمه ترگمان]اصل این روش ساده، more و دقت بالا است
[ترجمه گوگل]اصل روش ساده، قابل درک تر و دقت بالا است
[ترجمه گوگل]اصل روش ساده، قابل درک تر و دقت بالا است
6. As a complicated perceivable task and sensibility activity, writing process must be affected by self-efficacy mechanism.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک کار پیچیده و پیچیده و پیچیده، فرآیند نوشتن باید تحت تاثیر مکانیزم خودکارآمدی قرار گیرد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک وظیفه قابل تشخیص و حساسیت پیچیده، فرایند نوشتن باید توسط مکانیسم خودکارآمدی تحت تاثیر قرار گیرد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک وظیفه قابل تشخیص و حساسیت پیچیده، فرایند نوشتن باید توسط مکانیسم خودکارآمدی تحت تاثیر قرار گیرد
7. There will not be any perceivable effect on the animal during communication awake or asleep.
[ترجمه ترگمان]هیچ تاثیری بر روی حیوان در طول برقراری ارتباط یا خواب وجود نخواهد داشت
[ترجمه گوگل]در طول بیداری یا خواب خواب هیچ تاثیر قابل ملاحظه ای روی حیوان وجود نخواهد داشت
[ترجمه گوگل]در طول بیداری یا خواب خواب هیچ تاثیر قابل ملاحظه ای روی حیوان وجود نخواهد داشت
8. There is no real perceivable process behind his Bosch-like creations, so just like his audience, he too waits to see how his work will unfold.
[ترجمه ترگمان]هیچ فرآیند درک بهتری از آثار Bosch مانند his وجود ندارد، بنابراین او نیز همانند مخاطبین خود صبر می کند تا ببیند کار او چگونه آشکار خواهد شد
[ترجمه گوگل]هیچ فرایندی قابل درک در پشت خلاقانه های بوش مانند او وجود ندارد، به طوری که درست مانند مخاطبانش، او منتظر می ماند تا ببیند که چگونه کار او گسترش خواهد یافت
[ترجمه گوگل]هیچ فرایندی قابل درک در پشت خلاقانه های بوش مانند او وجود ندارد، به طوری که درست مانند مخاطبانش، او منتظر می ماند تا ببیند که چگونه کار او گسترش خواهد یافت
9. In your terms some civilizations are real and perceivable, and some are not.
[ترجمه ترگمان]در شرایط شما برخی تمدن ها واقعی و قابل درک هستند، و برخی دیگر نیستند
[ترجمه گوگل]به نظر شما، برخی تمدن ها واقعی و قابل درک هستند، و برخی از آنها نیستند
[ترجمه گوگل]به نظر شما، برخی تمدن ها واقعی و قابل درک هستند، و برخی از آنها نیستند
10. Such analysis provides is with a relatively precise, and theoretically sound methodology for dealing with perceivable changes in character.
[ترجمه ترگمان]چنین تحلیلی با یک روش نسبتا دقیق و نظری برای مقابله با تغییرات قابل درک در شخصیت ارایه می شود
[ترجمه گوگل]چنین تحلیلی با روش نسبتا دقیق و به لحاظ نظری صحیح برای مقابله با تغییرات قابل درک در شخصیت ارائه می شود
[ترجمه گوگل]چنین تحلیلی با روش نسبتا دقیق و به لحاظ نظری صحیح برای مقابله با تغییرات قابل درک در شخصیت ارائه می شود
11. In other words, should copyright extend to non-literal elements which are not directly perceivable?
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، باید کپی رایت به عناصر non بسط یابد که به طور مستقیم قابل درک نیستند؟
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، آیا کپی رایت به عناصر غیرواقعی که مستقیما قابل درک است، گسترش می یابد؟
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، آیا کپی رایت به عناصر غیرواقعی که مستقیما قابل درک است، گسترش می یابد؟
12. The material causal links may not always be readily perceivable, but they are there all the same.
[ترجمه ترگمان]این پیوند علت و معلولی ممکن است همیشه به آسانی قابل درک نباشد، اما همه آن ها یک سان هستند
[ترجمه گوگل]پیوند مواد علمی همیشه نمی تواند به آسانی قابل تشخیص باشد، اما همه آنها یکسان هستند
[ترجمه گوگل]پیوند مواد علمی همیشه نمی تواند به آسانی قابل تشخیص باشد، اما همه آنها یکسان هستند
13. For the average person, common sense says that there is a real world of perceivable objects.
[ترجمه ترگمان]برای شخص متوسط، عقل سلیم می گوید که دنیای واقعی از اشیا قابل درک وجود دارد
[ترجمه گوگل]برای فرد معمولی، عقل سلیم می گوید که یک دنیای واقعی از اشیا قابل تشخیص وجود دارد
[ترجمه گوگل]برای فرد معمولی، عقل سلیم می گوید که یک دنیای واقعی از اشیا قابل تشخیص وجود دارد
14. However, scientists find that when people hear the name of the object in the question, these unperceivable visual images can become perceivable.
[ترجمه ترگمان]با این حال، دانشمندان دریافتند که وقتی مردم نام شی را در این سوال شنیدند، این تصاویر بصری unperceivable می تواند قابل درک باشد
[ترجمه گوگل]با این حال، دانشمندان می یابند زمانی که افراد نام موضوع را در این سوال می شنوند، این تصاویر بصری غیر قابل تصور می توانند قابل تشخیص باشند
[ترجمه گوگل]با این حال، دانشمندان می یابند زمانی که افراد نام موضوع را در این سوال می شنوند، این تصاویر بصری غیر قابل تصور می توانند قابل تشخیص باشند
کلمات دیگر: