کلمه جو
صفحه اصلی

reich


امپراطوری مقدس روم (first reich هم می گویند)، آلمان، دولت آلمان، رایش، امپراطوری آلمان (از 1871 تا reich second -1919 هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

امپراطوری مقدس روم (First Reich هم می‌گویند)


آلمان، دولت آلمان


رایش، امپراطوری آلمان (از 1871 تا Reich Second -1919 هم می‌گویند)


آلمان هیتلری (1933 تا Third Reich - 1945 هم می‌گویند)


رایش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: Germany as an empire, esp. from 1933 to 1945; Third Reich.

• empire, nation; state of germany (esp. during the nazi era); family name

جملات نمونه

1. Fourthly, the Reich State Secretaries were also appointed ministers without portfolio in the Prussian cabinet.
[ترجمه ترگمان]چهارم، وزیر امور خارجه آلمان همچنین وزرا را بدون هیچ گونه پورتفولیو در کابینه پروس منصوب کرد
[ترجمه گوگل]چهارم، دبیران امور خارجه ریک نیز وزیران بدون پروانه در کابینه پروس منصوب شدند

2. Now this, to Reich, is a new development.
[ترجمه ترگمان]حالا این، به رایش، یک توسعه جدید است
[ترجمه گوگل]حالا این به ریش، یک توسعه جدید است

3. With the departure of Reich, the president loses an important voice. In a sense, he is losing his conscience.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور با حرکت of، یک صدای مهم را از دست می دهد با عقل جور در میاد داره وجدانش رو از دست میده
[ترجمه گوگل]با خروج رایش، رئیس جمهور یک صدای مهم را از دست می دهد به یک معنا، او وجدان خود را از دست می دهد

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

5. By Enabling Laws the Reich stag empowered the government to legislate in the name of the Reich stag.
[ترجمه ترگمان]با فعال کردن قوانین، گوزن رایش به دولت قدرت داد تا به نام گوزن نر قانون گذاری کند
[ترجمه گوگل]با تأسیس قوانین، نیروهای دولتی رایش توانستند دولت را به نام قانون اساسی رایش به تصویب برسانند

6. Reich has generated a lot of good publicity for the Clinton administration.
[ترجمه ترگمان]رایش تبلیغات بسیار خوبی برای دولت کلینتون ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]رایش تبلیغاتی خوبی برای دولت کلینتون ایجاد کرده است

7. Reich tended to ignore the interconnection, but it was an important one for Freud's sociology.
[ترجمه ترگمان]رایش تمایل داشت که روابط را نادیده بگیرد، اما این یکی برای جامعه شناسی فروید مهم بود
[ترجمه گوگل]رایش تمایل به نابودی اتصال را داشت، اما برای جامعه شناسی فروید مهمترین آن بود

8. More important still for Reich was the fact that his wife and children also suffered from his patriarchal authority.
[ترجمه ترگمان]مهم تر از همه برای رایش این واقعیت بود که زن و فرزندان او نیز از اختیارات پدرسالارانه نسبت به او رنج می بردند
[ترجمه گوگل]مهمتر اینکه هنوز هم برای رایش این واقعیت بود که همسر و فرزندانش از اقتدار پدرسالارانه اش رنج می بردند

9. And the administration tactfully distanced itself from Reich when he said any welfare reform ought to include corporate welfare as well.
[ترجمه ترگمان]و دولت با کمال نزاکت خود را از رایش دور کرد و گفت که اصلاحات رفاهی باید شامل رفاه شرکت ها نیز باشد
[ترجمه گوگل]و دولت به طور واضحی خود را از رایش جدا کرد، زمانی که گفت که هر اصلاحات رفاهی باید شامل رفاه اجتماعی نیز باشد

10. Reich subsidy to the city had now reached its limits and Schacht was in favour of cutting off all further aid.
[ترجمه ترگمان]سوبسید رایش به شهر اکنون به حد خود رسیده بود و Schacht به نفع قطع تمام کمک های بیشتر بود
[ترجمه گوگل]یکی از رایشهای شهر به شهر منتهی شد و Schacht در حمایت از کاهش هر گونه کمک اضافی بود

11. Inside the Reich Rauschning's moral scruples would have appeared foolish, even suicidal.
[ترجمه ترگمان]در داخل آن وسواس های اخلاقی او به نظر احمقانه می رسید، حتی خودکشی هم می کرد
[ترجمه گوگل]در داخل حوادث اخلاقی رایش راوشنین، ناامید شد، حتی خودکشی

12. As Reich puts it: The reactionary middle-class man perceives himself in the Fuhrer, in the authoritarian state.
[ترجمه ترگمان]همانطور که رایش آن را مطرح می کند: مرد میانی ارتجاعی خود را در پیشوا، در وضعیت استبدادی، درک می کند
[ترجمه گوگل]همانطور که رایش می گوید، ارتجاعی طبقه متوسط، خود را در فوریر در دولت استبدادی می بیند

13. With the departure of Reich, the president loses an important voice.
[ترجمه ترگمان]با عزیمت رایش رئیس جمهور، رئیس جمهور صدای مهمی را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]با خروج رایش، رئیس جمهور یک صدای مهم را از دست می دهد

14. For low-skilled or unskilled workers, Reich notes, technology is taking away jobs.
[ترجمه ترگمان]به گفته رایش، برای کارگران ماهر و یا غیر ماهر، تکنولوژی شغل خود را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]رایش می گوید: برای کارگران کم کار و غیر متخصص، تکنولوژی شغل را می برد

15. Labor Secretary Robert Reich said the report proved that raising the minimum wage does not cost jobs.
[ترجمه ترگمان]وزیر کار، رابرت رایش، گفت که این گزارش ثابت کرده است که افزایش حداقل حقوق کار هزینه ای ندارد
[ترجمه گوگل]رابرت رایش، وزیر کار، گفت که این گزارش ثابت کرده است که افزایش حداقل دستمزد برای شغل هزینه ندارد


کلمات دیگر: