کلمه جو
صفحه اصلی

per capita


(لاتین) سرانه، سری، نفری، نفری، سرانه، بقرار هر نفری، هر راس، بطور سرانه، هر نفری

انگلیسی به فارسی

(لاتین) سرانه


سرانه، بطور سرانه، نفری، بقرار هر نفری، هر انسان، هر نفری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: for each unit of population; per person.

• according to the number of people
when you are talking about the distribution of money, land, or other resources, if you state an amount per capita, you are stating the average amount for each person in the country or area.

مترادف و متضاد

per person


Synonyms: per head, per unit of population, proportionately


جملات نمونه

1. They have the world's largest per capita income.
[ترجمه ترگمان]آن ها بیش ترین درآمد سرانه را دارند
[ترجمه گوگل]آنها بزرگترین درآمد سرانه جهان را دارند

2. France and Germany invest far more per capita in public transport than Britain.
[ترجمه ترگمان]فرانسه و آلمان بیشتر در سرانه حمل و نقل عمومی نسبت به بریتانیا سرمایه گذاری می کنند
[ترجمه گوگل]فرانسه و آلمان در سرتاسر حمل و نقل عموم بیشتری نسبت به بریتانیا سرمایه گذاری می کنند

3. The curve illustrates costs per capita.
[ترجمه ترگمان]این منحنی هزینه سرانه را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این منحنی هزینه های سرانه را نشان می دهد

4. I'm wondering if "per capita" ought to have upper case, or should it be lower case?
[ترجمه ترگمان]من در این فکر بودم که \"سرانه\" باید مورد بالایی داشته باشد، یا اینکه آیا باید آن را پایین آورد؟
[ترجمه گوگل]من تعجب می کنم که آیا 'سرانه' باید دارای حروف بزرگ باشد یا باید حروف کوچک باشد؟

5. Per capita income rose sharply last year.
[ترجمه ترگمان]درآمد سرانه سال گذشته به شدت افزایش یافت
[ترجمه گوگل]درآمد سرانه سال گذشته به شدت افزایش یافت

6. Up to 198 the growth of per capita income averaged 1 per cent per year.
[ترجمه ترگمان]میانگین درآمد سرانه به طور متوسط ۱ درصد در سال بوده است
[ترجمه گوگل]تا سال 1981 رشد درآمد سرانه به طور متوسط ​​1 درصد در سال بود

7. The per capita income in the country is very low.
[ترجمه ترگمان]درآمد سرانه در کشور بسیار پایین است
[ترجمه گوگل]درآمد سرانه در کشور بسیار پایین است

8. Ethiopia has almost the lowest oil consumption per capita in the world.
[ترجمه ترگمان]اتیوپی نسبت به سرانه مصرف نفت در جهان کم ترین سرانه مصرف نفت را دارا می باشد
[ترجمه گوگل]اتیوپی تقریبا کمترین میزان مصرف نفت در جهان را در سرتاسر جهان دارد

9. Per capita incomes rose sharply last year.
[ترجمه ترگمان]درآمد سرانه سال گذشته به شدت افزایش یافت
[ترجمه گوگل]درآمد سرانه سال گذشته به شدت افزایش یافت

10. But despite impressive gains in food output globally, per capita food production remains low in many developing nations.
[ترجمه ترگمان]اما علی رغم دستاوردهای قابل توجه در تولید مواد غذایی در سطح جهانی، سرانه تولید مواد غذایی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه کم است
[ترجمه گوگل]اما علیرغم درآمد قابل توجهی در تولید غذا در سطح جهانی، تولید غذای سرانه در بسیاری از کشورهای در حال توسعه پایین است

11. Per capita income rose by 2% last year.
[ترجمه ترگمان]درآمد سرانه سال گذشته ۲ درصد افزایش داشته است
[ترجمه گوگل]درآمد سرانه سال گذشته 2 درصد افزایش یافته است

12. Veal and mutton too have decreased in per capita consumption during the past five years.
[ترجمه ترگمان]Veal و گوسفند نیز در طول پنج سال گذشته مصرف سرانه را کاهش داده اند
[ترجمه گوگل]طی پنج سال گذشته مصرف گوشت گوسفند و گوسفند در مصرف سرانه کاهش یافته است

13. Mississippi has the lowest income per capita of any state, as well as the lowest hourly earnings for production workers.
[ترجمه ترگمان]می سی سی پی کم ترین درآمد سرانه را دارد و کم ترین درآمد ساعتی برای کارگران تولید دارد
[ترجمه گوگل]میسیسیپی دارای کمترین درآمد سرانه هر ایالت و نیز درآمد ساعتی برای کارگران تولید است

14. Black per capita income overall was 56 percent of white income.
[ترجمه ترگمان]درآمد سرانه به لک ۵۶ درصد درآمد سفیدپوستان بود
[ترجمه گوگل]درآمد سرانه سیاه به طور کلی 56 درصد درآمد سفید بود

15. Affluence is measured by the per capita gross national product.
[ترجمه ترگمان]Affluence با سرانه تولید ناخالص ملی محاسبه می شود
[ترجمه گوگل]ثروت با تولید ناخالص ملی سرانه اندازه گیری می شود

per capita income

درآمد سرانه


پیشنهاد کاربران

به ازای هر نفر
The per capita income in the country is very low
درآمد به ازاری هر نفر در کشور، بسیار کم است.


کلمات دیگر: