کلمه جو
صفحه اصلی

perestroika


پرسترویکا (سیاست اصلاح طلبی و بازسازی اقتصادی و اداری میخائیل گورباچف در شوروی سابق)

انگلیسی به فارسی

پرسترویکا (سیاست اصلاح طلبی و بازسازی اقتصادی و اداری میخائیل گورباچف در شوروی سابق)


پرسترویکا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (Russian) restructuring or rebuilding; creating a new structure for an existing thing.

• policy of economic liberalization and restructuring in russia (implemented by gorbachev in the 1980s)
perestroika is a term used to describe the changing of the political and social structure in the former soviet union during the late 1980s.

جملات نمونه

1. This state of affairs, he said, jeopardized perestroika, unnerved the population, and threatened to make the country ungovernable.
[ترجمه ترگمان]او گفت که این وضعیت آشفته و خطرناک مردم را به خطر می اندازد و تهدید می کند که کشور را نجات خواهد داد
[ترجمه گوگل]او گفت که این وضعیت، پرسترویکا را در معرض خطر قرار داده است، جمعیت را نادیده گرفته و تهدید کرده است که کشور غیر قابل کنترل باشد

2. The period of glasnost and perestroika under Gorbachev led to a great burgeoning of group activity throughout the republics.
[ترجمه ترگمان]دوره of و perestroika تحت گورباچف منجر به رشد شدید فعالیت گروهی در سرتاسر جمهوری شد
[ترجمه گوگل]دوره گلاسنوست و پرسترویکا تحت گورباچف ​​منجر به رشد چشمگیر فعالیت گروهی در سراسر جمهوری شد

3. His book Perestroika helps establish that from the very start Gorbachev was out to reorient, not dismantle their system.
[ترجمه ترگمان]کتاب او Perestroika به ایجاد این مساله کمک می کند که از همان ابتدا گورباچف بخاطر جمع کردن سیستم آن ها بیرون رانده شد
[ترجمه گوگل]کتاب 'بازاندیشی' به این نتیجه رسیده است که گورباچف ​​از همان ابتدا مجبور به تغییر و تنظیم مجدد سیستم خود شده است

4. And Perestroika has meant so many changes - even the introduction of the latest computerised office technology.
[ترجمه ترگمان]و Perestroika به معنای تغییرات بسیار زیادی است - حتی معرفی آخرین تکنولوژی کامپیوتر
[ترجمه گوگل]و Perestroika به معنای تغییرات بسیار - حتی معرفی آخرین تکنولوژی دفتر کامپیوتری

5. In July a Pravda editorial had attacked perestroika for creating a new bureaucracy without solving the old problems.
[ترجمه ترگمان]در ماه ژوئیه، سرمقاله Pravda به perestroika برای ایجاد یک بروکراسی جدید بدون حل مشکلات قدیمی، مورد حمله قرار گرفت
[ترجمه گوگل]در ماه ژوئیه یک مجله پراودا برای ایجاد یک بوروکراسی جدید بدون حل مسائل قدیمی به perestroika حمله کرد

6. The passage of time required perestroika from the musicians themselves.
[ترجمه ترگمان]گذر زمان نیازمند perestroika از خود موسیقی دانان بود
[ترجمه گوگل]گذشت زمان، از طریق نوازندگان خود، پیشوستری بود

7. Enter glasnost and perestroika, along with the issues of determining where they would lead, and how fast.
[ترجمه ترگمان]glasnost و perestroika را همراه با مسایل تعیین اینکه کجا هستند وارد کنید و چقدر سریع
[ترجمه گوگل]گلاسنوست و پرسترویکا را وارد کنید، همراه با مسائل تعیین کننده جایی که آنها هدایت میشوند و چقدر سریع است

8. There is no evidence of either glasnost or perestroika.
[ترجمه ترگمان]هیچ مدرکی دال بر glasnost یا perestroika وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ شواهدی از گلاسنوست یا پرسترویکا وجود ندارد

9. His raft of reforms — often called perestroika, or "restructuring" — included a policy known as glasnost, or openness, that called for greater freedom of speech and less control over the press.
[ترجمه ترگمان]کلک او اصلاحات - اغلب به اصطلاح \"بازسازی\" یا \"بازسازی\" - شامل یک سیاست معروف به glasnost، یا باز بودن، بود که خواستار آزادی بیشتر بیان و کنترل کم تر بر مطبوعات شد
[ترجمه گوگل]کلاهبرداری از اصلاحات - اغلب به نام 'پرسترویکا' یا 'بازسازی' - شامل یک سیاست شناخته شده به عنوان گلاسنوست یا باز بودن است که خواستار آزادی بیشتر سخنرانی و کنترل کمتری از مطبوعات شد

10. Perestroika was unable to reverse the collapsing Soviet economy despite Gorbachev's best efforts.
[ترجمه ترگمان]Perestroika علی رغم تلاش های گورباچف قادر به معکوس کردن اقتصاد فروپاشی شوروی نبود
[ترجمه گوگل]پرسترویکا، با وجود بهترین تلاش های گورباچف، قادر به معکوس شدن اقتصاد شوروی سقوط نکرد

11. Paired with perestroika, the restructuring of the Soviet economy, glasnost set the stage for the 1989 revolutions in Eastern Europe and the final breakup of the Soviet Union.
[ترجمه ترگمان]glasnost با perestroika، بازسازی اقتصاد شوروی، مرحله ای را برای انقلاب های ۱۹۸۹ در اروپای شرقی و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ترتیب داد
[ترجمه گوگل]با پراسترویکا، بازسازی اقتصاد شوروی، گلاسنوست مرحله ای را برای انقلاب های 1989 در اروپای شرقی و فروپاشی نهایی اتحاد جماهیر شوروی تنظیم کرد

12. We see perestroika leading to glasnost.
[ترجمه ترگمان]ما perestroika را می بینیم که به glasnost منتهی می شود
[ترجمه گوگل]ما می بینیم که پرسترویکا به گلاسنوست کمک می کند

13. By the time Mikhail Gorbachev initiated perestroika and glasnost in the late 1980s, the Soviet Union was all but bust.
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که میخاییل گورباچف perestroika و glasnost را در اواخر دهه ۱۹۸۰ آغاز کرد، اتحاد جماهیر شوروی تنها شکست خورد
[ترجمه گوگل]در اوایل دهه 1980، میخائیل گورباچف ​​پرسترویکا و گلاسنوست را آغاز کرد، اما اتحاد جماهیر شوروی، جز بیتوجهی نبود

14. In doing so, he is stirring ghosts of perestroika in the late 1980 s.
[ترجمه ترگمان]در انجام این کار، او در اواخر دهه ۱۹۸۰ روح perestroika را به هم می زد
[ترجمه گوگل]در انجام این کار، او در اواخر سال 1980، ارواح پرسترویکا را تحریک می کند


کلمات دیگر: