کلمه جو
صفحه اصلی

peremptorily


قطعا، حاکمانه، امرانه، حکما

انگلیسی به فارسی

به شدت


انگلیسی به انگلیسی

• in a decisive manner, emphatically

جملات نمونه

1. He insisted peremptorily on speaking to Rachel.
[ترجمه ترگمان]او اصرار داشت که با ریچل صحبت کند
[ترجمه گوگل]او اصرار داشت که با صحبت با راشل صحبت کند

2. Approaches to other institutions were peremptorily rejected by their proprietors.
[ترجمه ترگمان]رویکردهای دیگر به موسسات دیگر، به طور قاطع به وسیله مالکان خود طرد می شدند
[ترجمه گوگل]رویکردها به مؤسسات دیگر، توسط مالکین خود به نحو مطلوب رد شد

3. They damned the no-nonsense, authoritarian government, which peremptorily squashed even the smallest perceived threat to social peace.
[ترجمه ترگمان]آن ها دولت مستبد و مستبد را لعنت می کنند که به طور قاطع حتی کوچک ترین تهدیدی برای صلح اجتماعی را له می کنند
[ترجمه گوگل]آنها بی شرمانه، حکومت اقتدارگرا را تحقیر کردند که حتی کوچکترین تهدید را برای صلح اجتماعی درک می کردند

4. She peremptorily rejected the request.
[ترجمه ترگمان]او به طور قاطع این درخواست را رد کرد
[ترجمه گوگل]او به طریقی درخواست را رد کرد

5. Their propaganda was peremptorily switched to an anti - Western line.
[ترجمه ترگمان]تبلیغات آن ها به طور قاطع به یک خط ضد غربی تغییر یافته بود
[ترجمه گوگل]تبلیغات آنها به طرز دلخواه به یک خط ضد غرب تبدیل شد

6. "Hello!" the voice said, more peremptorily. "Who is it? Who do you want?"
[ترجمه ترگمان]سلام! صدا با لحنی آمرانه گفت: \" چه کسی این کار را می کند؟ چه کسی را می خواهید؟ \"
[ترجمه گوگل]'سلام!' صدای بلند گفت: 'کیه؟ کی می خوای؟

7. It happened that I break peremptorily at the way went to office.
[ترجمه ترگمان]این اتفاق افتاد که من به طور جدی به اداره مراجعه کردم
[ترجمه گوگل]این اتفاق افتاد که من به نحو شگفت انگیزی از کار افتادم

8. He lifted his lean hand and waved us peremptorily away.
[ترجمه ترگمان]دست لاغر خود را بلند کرد و آمرانه گفت:
[ترجمه گوگل]او دست راست خود را برداشت و ما را به طرز دلسوزی دور کرد

9. The consular porter spoke peremptorily.
[ترجمه ترگمان]دربان پیر با لحنی جدی حرف می زد
[ترجمه گوگل]متصدی کنسول صحبت کردیم

10. Peremptorily she cut him off.
[ترجمه ترگمان]peremptorily اون را قطع کرد
[ترجمه گوگل]به طور قابل ملاحظه ای او او را قطع کرد

11. I think let them talk on till the alguazil peremptorily queen looked like, a tall, stout woman, with such.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم به آن ها اجازه بدهید تا وقتی که ملکه قاطع و قاطع مثل یک زن قد بلند قد بلند و تنومند با چنین چیزی صحبت کنند، حرف بزنند
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم اجازه دهید آنها را به صحبت کردن تا alguazil به طور قابل ملاحظه ملکه به نظر می رسد، یک زن بلند و بلند، با چنین

12. Because the Right of Preemption is likely to injure the security of trafficking, it shouldn't peremptorily oppose the third party. And some restrictions are necessary.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که حق of به احتمال زیاد به امنیت قاچاق لطمه خواهد زد، به طور جدی با حزب سوم مخالفت نخواهد کرد و برخی از محدودیت ها لازم است
[ترجمه گوگل]از آنجا که حق التزام به احتمال زیاد به امنیت قاچاق آسیب می رساند، نباید به طور غیرمنتظره با شخص ثالث مخالفت کند و برخی محدودیت ها ضروری هستند

13. He and I went to the train and put the oranges peremptorily on my fur coat.
[ترجمه ترگمان]او و من به قطار رفتیم و the را روی کت خز خود قرار دادم
[ترجمه گوگل]او و من به قطار رفتیم و پرتقال را به طور مطلوب بر روی خزینیش قرار دادیم


کلمات دیگر: