کلمه جو
صفحه اصلی

maternally


مادرانه، مادروار

انگلیسی به انگلیسی

• in motherly way, in a manner associated with motherhood

جملات نمونه

1. She behaved maternally towards her students.
[ترجمه ترگمان]او نسبت به دانش آموزان خود رفتار behaved داشت
[ترجمه گوگل]او مادرانه نسبت به دانش آموزانش رفتار کرد

2. She loved her students almost maternally.
[ترجمه ترگمان]او حتی maternally را هم دوست داشت
[ترجمه گوگل]او دانش آموزانش را تقریبا در مادران دوست داشت

3. The maternally deprived rats induced oxidative stress on main brain cellular components susceptible to damage by free radicals are lipid peroxidation of unsaturated fatty acid in membrane.
[ترجمه ترگمان]موش محروم maternally منجر به استرس اکسیداتیو در اجزای اصلی سلولی مغز شده که مستعد آسیب به رادیکال های آزاد هستند، peroxidation لیپید اسیده ای چرب اشباع نشده در غشا هستند
[ترجمه گوگل]موش های محروم مادر باعث ایجاد استرس اکسیداتیو بر اجزای اصلی مغز می شوند که از آسیب های رادیکال های آزاد جلوگیری می کنند پراکسیداسیون لیپید از اسید چرب اشباع نشده در غشاء است

4. Containing the ability of maternally inherited F1 tissue is the pericarp of maize.
[ترجمه ترگمان]دارا بودن توانایی maternally به ارث برده شده یک بافت the ذرت است
[ترجمه گوگل]حاوی توانایی بافت مادر F1 بافتی مادرزادی ذرت است

5. The syndrome is marked by a reduction of maternally expressed proteins in a small section of chromosome which is also usually paternally imprinted.
[ترجمه ترگمان]این سندرم با کاهش of بیان شده در بخش کوچکی از کروموزوم که معمولا به صورت پدرانه شناخته می شود، مشخص می شود
[ترجمه گوگل]این سندرم با کاهش میزان پروتئین های بیان شده در مادران در بخش کوچکی از کروموزوم مشخص می شود که معمولا به صورت paternally چاپ می شود

6. Cytoplasmic male sterility (CMS) is a maternally inherited trait characterized by the absence of functional pollen.
[ترجمه ترگمان]استریل کردن مذکر (CMS)یک ویژگی ارثی است که با نبود گرده کاربردی مشخص می شود
[ترجمه گوگل]استریلیسم سیتوپلاسمی مردانه (CMS) یکی از ویژگی های مادرزادی ارثی است که به دلیل عدم وجود گرده های عملکردی مشخص می شود

7. The authors showed that H19 is maternally imprinted and IGF2 is paternally imprinted in various tissues in the tammar wallaby.
[ترجمه ترگمان]نویسندگان نشان دادند که H۱۹ maternally و IGF۲ در بافت های متعددی در the wallaby شکل گرفته اند
[ترجمه گوگل]نویسندگان نشان دادند که H19 از لحاظ مادری به چاپ رسیده است و IGF2 به صورت نسبی در بافت های مختلف در Tamarar Wallaby چاپ می شود

8. Our data showed that mtDNA is maternally inherited in 4 generations of 2 families and 3 generations of5 families and 2 generations of 10 families.
[ترجمه ترگمان]داده های ما نشان داد که mtDNA در ۴ نسل از ۲ خانواده و ۳ نسل of۵ خانواده و ۲ نسل از ۱۰ خانواده به ارث برده می شود
[ترجمه گوگل]داده های ما نشان داد که mtDNA مادران در 4 نسل از 2 خانواده و 3 نسل از 5 خانواده و 2 نسل از 10 خانواده به ارث رسیده است

9. He made a simple crib for the baby, and heaped praise on Sien whenever she acted maternally.
[ترجمه ترگمان]او گهواره ساده ای را برای بچه درست کرد و هر بار که به maternally عمل می کرد، تعریف و تمجید می کرد
[ترجمه گوگل]او یک صندلی ساده برای کودک ساخت، و ستایش در Sien را هر زمان که او مادرانه عمل کرد، شگفت زده کرد

10. Each chromosome pairs up with its homologue; each paternally derived chromosome pairs with its corresponding maternally derived chromosome.
[ترجمه ترگمان]هر کروموزوم با homologue جفت می شود؛ هر یک از آن ها جفت کروموزوم را با maternally مشتق شده از آن مشتق می کند
[ترجمه گوگل]هر جفت کروموزومی با همولوگ آن را می سازد؛ هر جفت کروموزومی که از نظر جسمی جدا شده است با کروموزوم مشتق شده از مادرش

11. For the litter size, estimates of the proportion of total variance accounted for by paternally and maternally transmitted gametes were 1% and 3% respectively.
[ترجمه ترگمان]برای اندازه زباله، برآورد نسبت واریانس کلی به ترتیب برای پدران و maternally منتقل شده به ترتیب ۱ درصد و ۳ درصد است
[ترجمه گوگل]برای اندازه ی بستر، برآوردهای نسبت واریس کلی که توسط گات های پدر و مادر منتقل می شود، به ترتیب 1٪ و 3٪ بود

12. Some researchers proposed that the lack of variation in our maternally inherited mitochondrial DNA suggested these bottlenecks took place as our ancestors spread out of Africa relatively recently.
[ترجمه ترگمان]برخی از محققان پیشنهاد کردند که فقدان تغییرات در DNA میتوکندری ما نشان دهنده این است که این تنگناهای زمانی رخ دادند که نیاکان ما نسبتا به تازگی از آفریقا پراکنده شده اند
[ترجمه گوگل]بعضی از محققان پیشنهاد کردند که عدم تنوع در DNA میتوکندری موروثی ما نشان می دهد که این گرایش ها به تدریج اتفاق افتاده است، زیرا اجداد ما نسبتا اخیرا از آفریقا پخش شده اند

13. Methods The mutation of mitochondrial DNA from all 18 family members of a chinese pedigree with maternally inherited aminoglycoside antibiotic-induced deafness was detected by PCR and DNA sequencing.
[ترجمه ترگمان]روش ها جهش DNA میتوکندری از هر ۱۸ عضو خانواده یک شجره نامه چینی با maternally که به ارث برده شد، توسط PCR و تعیین توالی DNA شناسایی شد
[ترجمه گوگل]روش ها جهش DNA میتوکندری از تمام 18 عضو خانواده یک نژاد چینی با ناشنوایی ناشی از آنتی بیوتیک آمینوگلیکوزید مادرزادی با استفاده از PCR و توالی های DNA شناسایی شد

14. The resulting fetuses consisted of either mostly paternally or mostly maternally expressed genes.
[ترجمه ترگمان]جنین های حاصل از یک یا تقریبا پدرانه یا بیشتر ژن های بیان شده را تشکیل می دادند
[ترجمه گوگل]جنین های حاصل شده شامل ژن هایی هستند که عمدتا پرطرفدار یا اغلب مادران بیان شده اند


کلمات دیگر: