کلمه جو
صفحه اصلی

nonmilitary

انگلیسی به فارسی

غیر نظامی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of military.

• not military, not related to the military

جملات نمونه

1. Hitting any non-military targets would risk 'collateral damage'.
[ترجمه ترگمان]کتک زدن هر گونه هدف غیر نظامی خسارت جانبی را به خطر می اندازد
[ترجمه گوگل]هدف قرار دادن اهداف غیر نظامی به معنای آسیب های جانبی است

2. He wore a blue suit of safari cut, a non-military colour but a safari-suit none the less.
[ترجمه ترگمان]او کت و شلوار آبی به تن داشت، که رنگ غیر نظامی نداشت، اما یک سفر اکتشافی بود
[ترجمه گوگل]او کت و شلوار آبی رنگی از سفری را داشت، یک رنگ غیر نظامی اما یک سفره سفارشی داشت

3. The detectors would have other non-military uses.
[ترجمه ترگمان]The استفاده های غیر نظامی دیگری دارند
[ترجمه گوگل]آشکارسازهای دیگر می توانند استفاده های غیر نظامی داشته باشند

4. However, there seemed to be nothing against lending equipment to non-military personnel, and we got most of what was wanted.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به نظر می رسید که هیچ چیز در برابر تجهیزات وام دهی به پرسنل غیر نظامی وجود ندارد و ما بیشتر آنچه که لازم بود را بدست آوردیم
[ترجمه گوگل]با این حال، به نظر می رسید هیچ چیز در برابر تجهیزات وام برای پرسنل غیر نظامی نیست، و ما بیشتر از چیزی که خواستار آن بودیم

5. Russia has also agreed to allow transport of nonmilitary goods to support the 41-nation NATO-led peacekeeping mission working to stabilize Afghanistan — a top Obama administration priority.
[ترجمه ترگمان]روسیه همچنین موافقت کرده است که حمل و نقل کالاهای غیر نظامی جهت حمایت از ماموریت حافظ صلح سازمان ملل متحد که به رهبری ناتو انجام می شود را به منظور تثبیت افغانستان - که اولویت مدیریت اوباما است، فراهم کند
[ترجمه گوگل]روسیه همچنین توافق کرده است که حمل و نقل کالاهای غیر نظامی را برای پشتیبانی از ماموریت حفظ صلح سازمان ملل متحد 41 کشور که برای تثبیت افغانستان - که یکی از اولویت های دولت اوباما است حمایت کند

6. The video training system also has other potential nonmilitary applications, such as for homeland security and emergency response training exercises, the company said.
[ترجمه ترگمان]این شرکت گفته است که این سیستم آموزش ویدیویی هم برنامه های احتمالی و غیر نظامی دیگری از جمله امنیت داخلی و مانورهای آموزشی واکنش اضطراری دارد
[ترجمه گوگل]این شرکت همچنین گفت که سیستم آموزش ویدیویی نیز دارای برنامه های غیر بالقوه دیگر مانند برنامه های آموزش امنیت ملی و پاسخ های اضطراری است

7. Fatigue duty involves nonmilitary labor.
[ترجمه ترگمان]وظیفه خستگی شامل نیروی کار غیر نظامی است
[ترجمه گوگل]وظیفه خستگی شامل کار غیر نظامی است

8. Jet fighters practicing interception maneuvers no longer can approach nonmilitary aircraft without consulting ground control first, Sen.
[ترجمه ترگمان]جت های جنگنده که تمرینات رهگیری را تمرین می کنند، دیگر می توانند بدون مشورت اول، بدون مشورت با زمین، به هواپیماهای غیرنظامی نزدیک شوند
[ترجمه گوگل]جنگجویان جت که تمرینات مانورهای رهگیری را انجام می دهند، نمی توانند بدون نیاز به زمین های کنترل زمین، به هواپیماهای بدون سرنشین نزدیک شوند

9. The deputy commander for AFRICOM would be a civilian employee of the U. S. State Department, a unique arrangement that stresses the nonmilitary focus of the command.
[ترجمه ترگمان]معاون فرمانده AFRICOM، یکی از کارمندان غیر نظامی ایالات متحد خواهد بود اس وزارت امور خارجه، یک آرایش منحصر به فرد که بر تمرکز غیر نظامی فرمانده تاکید دارد
[ترجمه گوگل]معاون فرمانده AFRICOM یک کارمند غیرنظامی وزارت امور خارجه ایالات متحده است که یک طرح منحصر به فرد است که بر تمرکز غیر نظامی این فرمان تأکید دارد

10. True, Administration officials have said that pre - emption can take nonmilitary forms.
[ترجمه ترگمان]درست است که مقامات دولتی گفته اند که پیش از این می تواند فرم های غیر نظامی را به همراه داشته باشد
[ترجمه گوگل]درست است که مقامات اداری گفته اند که پیش خرید می تواند فرم های غیر نظامی را بگیرد

11. He said the strike was a "deliberate attack on a civilian neighborhood, " and follows other alleged targeting of nonmilitary targets such as a hotel, oxygen factory and civilian vehicles.
[ترجمه ترگمان]او گفت که این حمله \"حمله عمدی به یک محله غیرنظامی\" بوده و در پی هدف دیگری از هدف قرار دادن اهداف غیر نظامی مانند هتل، کارخانه اکسیژن و وسایل نقلیه غیر نظامی است
[ترجمه گوگل]وی گفت که اعتصاب 'حمله عمدی به محله ملکی' بوده و هدف دیگر هدف قرار دادن اهداف غیر نظامی مانند هتل، کارخانه اکسیژن و وسایل نقلیه غیرنظامی است

12. "But they don't yet have the skill sets to implement" a coherent nonmilitary strategy, he added.
[ترجمه ترگمان]وی افزود: \"اما آن ها هنوز مجموعه مهارت های لازم برای اجرای\" یک استراتژی منسجم غیر نظامی \" را ندارند
[ترجمه گوگل]او افزود، 'اما آنها هنوز مجموعه های مهارت برای پیاده سازی یک استراتژی غیر نظامی غیرمعمول ندارند

13. Speaking to reporters, Mr. Obama said he would devote new energy to diplomacy and other nonmilitary aspects of U. S. global power.
[ترجمه ترگمان]آقای اوباما در گفتگو با خبرنگاران گفت که او انرژی جدیدی را به دیپلماسی و دیگر جنبه های غیر نظامی ایالات متحده اختصاص خواهد داد اس قدرت جهانی
[ترجمه گوگل]آقای اوباما در سخنرانی با خبرنگاران گفت که انرژی جدید را برای دیپلماسی و دیگر جنبه های غیر نظامی نیروی جهانی U S

14. According to the Civil Aviation Administration of China, the country had 840 nonmilitary pilots in January 200 the last date for which figures were available.
[ترجمه ترگمان]براساس گزارش اداره هوانوردی غیرنظامی چین، این کشور از ۲۰۰ خلبان غیر نظامی در تاریخ ۲۰۰ ژانویه تا آخرین روز این آمار را دریافت کرده است
[ترجمه گوگل]با توجه به اداره هواپیمایی غیرنظامی چین، در ژانویه 200 کشور که 840 خلبان غیر نظامی داشت، آخرین تاریخ برای ارقام موجود بود

15. This could have been avoided if they had gotten better advice from nonmilitary sources.
[ترجمه ترگمان]اگر از منابع غیر نظامی مشورت بهتری داشته باشند، می توان از این کار اجتناب کرد
[ترجمه گوگل]از آنجا که آنها از منابع غیر نظامی به خوبی دریافت کرده اند، می توان از این امر اجتناب کرد


کلمات دیگر: