بی خواب بودن
lifelessness
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• lack of life; unconsciousness
جملات نمونه
1. However most planets of seeming lifelessness do hold life; some upon other dimensions within your creation even hold an etheric humanoid form.
[ترجمه ترگمان]با این حال، بیشتر سیارات به ظاهر lifelessness زندگی را حفظ می کنند؛ برخی از ابعاد دیگر در درون شما حتی یک فرم etheric humanoid را نگه می دارند
[ترجمه گوگل]با این حال بیشتر سیارات بی نظیر به نظر می رسند؛ زندگی را حفظ می کنند؛ بعضی از ابعاد دیگر در خلال خلق شما، حتی یک فرم انسانی اتریک را نیز حفظ می کنند
[ترجمه گوگل]با این حال بیشتر سیارات بی نظیر به نظر می رسند؛ زندگی را حفظ می کنند؛ بعضی از ابعاد دیگر در خلال خلق شما، حتی یک فرم انسانی اتریک را نیز حفظ می کنند
2. Earth will have followed Venus into a barren lifelessness.
[ترجمه ترگمان]زمین به دنبال ونوس به یک lifelessness لم یزرع رفته خواهد شد
[ترجمه گوگل]زمین به زهره به بی حوصلگی بی ثمر خواهد پیوست
[ترجمه گوگل]زمین به زهره به بی حوصلگی بی ثمر خواهد پیوست
3. The air was bitterly cold and still, with the peculiar lifelessness that pervaded closed-off places.
[ترجمه ترگمان]هوا به شدت سرد و بی حرکت بود، با آن lifelessness عجیب که همه جا را فرا گرفته بود
[ترجمه گوگل]هوا گرما سرد بود و هنوز، با بی نظمی عجیب و غریب که مکان های بسته را پر کرد
[ترجمه گوگل]هوا گرما سرد بود و هنوز، با بی نظمی عجیب و غریب که مکان های بسته را پر کرد
4. I thought it an apt and correct description, with its connotations of inertia and lifelessness.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از inertia و lifelessness، به عقیده من واژه مناسب و درستی بود
[ترجمه گوگل]من آن را توصیف مناسب و صحیح، با کانون های آن از inertia و بی حوصله فکر کردم
[ترجمه گوگل]من آن را توصیف مناسب و صحیح، با کانون های آن از inertia و بی حوصله فکر کردم
5. Little do town - dwellers know how the semi - starved masses of Indians are slowly sinking to lifelessness.
[ترجمه ترگمان]ساکنین شهر کوچک نمی دانند که چگونه توده های مردم هند به کندی در حال غرق شدن در lifelessness هستند
[ترجمه گوگل]شهر کوچک - ساکنان می دانند که چگونه توده های نیمه گرسنه هندی ها به آرامی به ناپدید شدن غرق می شوند
[ترجمه گوگل]شهر کوچک - ساکنان می دانند که چگونه توده های نیمه گرسنه هندی ها به آرامی به ناپدید شدن غرق می شوند
6. Therefore, white color is the expression of exhaustion, bloodlessness and lifelessness, the symbol of death and omen.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، رنگ سفید عبارت از فرسودگی، bloodlessness و lifelessness، نماد مرگ و omen
[ترجمه گوگل]بنابراین، رنگ سفید بیان خستگی، خونریزی و بی حرمتی، نماد مرگ و علامت است
[ترجمه گوگل]بنابراین، رنگ سفید بیان خستگی، خونریزی و بی حرمتی، نماد مرگ و علامت است
7. The babies' faces are expressionless and their pupils aren't visible which gives the appearance of lifelessness and dreadfulness.
[ترجمه ترگمان]صورت نوزادان مبهم است و مردمک آن ها قابل رویت نیست که ظاهر lifelessness و dreadfulness را می دهد
[ترجمه گوگل]چهره نوزادان بی نظیر است و دانش آموزان آن ها قابل مشاهده نیستند که به ظاهر بی نظیر و ترسناک می رسد
[ترجمه گوگل]چهره نوزادان بی نظیر است و دانش آموزان آن ها قابل مشاهده نیستند که به ظاهر بی نظیر و ترسناک می رسد
8. Guilt is the result of shame that has become self-perpetuating with thoughts that blame and shame one into lifelessness.
[ترجمه ترگمان]گناه ناشی از شرمندگی است که خود را با افکاری که یکی را به گناه و شرم تبدیل می کند، تداوم می بخشد
[ترجمه گوگل]گناه نتیجه شرم است که خود را با اندیشه هایی که موجب سرزنش و خجالتی یک نفر به بی حرمتی شدن می شود، به وجود آورد
[ترجمه گوگل]گناه نتیجه شرم است که خود را با اندیشه هایی که موجب سرزنش و خجالتی یک نفر به بی حرمتی شدن می شود، به وجود آورد
9. Today, at 8AM this morning, after four months of lifelessness in her hospital bed, we took my mom off life support.
[ترجمه ترگمان]امروز، ساعت ۸ صبح، بعد از ۴ ماه اقامت در تخت بیمارستان، ما مادر خود را از حمایت از زندگی محروم کردیم
[ترجمه گوگل]امروز، امروز صبح امروز در ساعت 8 صبح، پس از چهار ماه بیخوابی در بستر بیمارستان بستری، مادر ما زندگی خود را از دست داد
[ترجمه گوگل]امروز، امروز صبح امروز در ساعت 8 صبح، پس از چهار ماه بیخوابی در بستر بیمارستان بستری، مادر ما زندگی خود را از دست داد
10. The tonus has given way, and this is left subjectively as lifelessness, moroseness, and depression.
[ترجمه ترگمان]The نیز به این روش عمل کرده است و این مساله نیز به صورت lifelessness، ترشرویی، و افسردگی باقی می ماند
[ترجمه گوگل]تونوس راه داده شده است، و این به لحاظ ذهنی به عنوان بی مایی، غرور و افسردگی باقی مانده است
[ترجمه گوگل]تونوس راه داده شده است، و این به لحاظ ذهنی به عنوان بی مایی، غرور و افسردگی باقی مانده است
کلمات دیگر: