کلمه جو
صفحه اصلی

lick up


لف لف خوردن، (مثل سگ و گربه) بازبان خوردن

انگلیسی به انگلیسی

• (slang ) ass licking

جملات نمونه

1. The dog licked up the water on the floor.
[ترجمه ترگمان]سگ آب را روی زمین لیسید
[ترجمه گوگل]سگ آب را روی زمین گذاشت

2. The cat licked up all the milk which had overflowed onto the floor.
[ترجمه ترگمان]گربه همه شیر را که روی زمین ریخته بود لیسید
[ترجمه گوگل]گربه تمام شیرهایی را که روی زمین فرو ریخته بودند، لایک کرد

3. The buildings were licked up by the flames.
[ترجمه ترگمان]ساختمان ها با شعله های آتش از هم پاشیده بودند
[ترجمه گوگل]ساختمان ها توسط شعله های آتش سوزانده شده بودند

4. A cat licked up the drops spilt on the floor.
[ترجمه ترگمان]گربه روی زمین افتاد
[ترجمه گوگل]یک گربه لیپید قطره های ریخته شده روی زمین

5. Tongues of flame licked up the walls.
[ترجمه ترگمان]شعله های آتش در دیوارها زبانه می کشید
[ترجمه گوگل]زبان شعله به دیوارها ریخت

6. The cat licked up its milk.
[ترجمه ترگمان]گربه شیر خود را لیسید
[ترجمه گوگل]گربه شیر خود را لکه دار کرد

7. The cat licked up the milk.
[ترجمه ترگمان]گربه شیر را لیسید
[ترجمه گوگل]گربه شیر را لکه کرد

8. Yellow-orange flames lick up from bottom to top.
[ترجمه ترگمان]زبانه های زرد - نارنجی از پایین به بالا لیس می زند
[ترجمه گوگل]شعله های زرد و نارنجی از پایین به بالا از بین می روند

9. One of the nearest geckoes was quickest to lick up the honey.
[ترجمه ترگمان]یکی از نزدیک ترین geckoes سریع ترین راه برای لیس زدن عسل بود
[ترجمه گوگل]یکی از نزدیکترین geckoes سریعترین بود تا عسل را برداشت

10. It was easy to lick up the thin soup from the plate.
[ترجمه ترگمان]خوردن سوپ رقیق از بشقاب آسان بود
[ترجمه گوگل]آسان کردن سوپ نازک از صفحه آسان بود

11. Don't lick up the soup.
[ترجمه ترگمان]سوپ رو لیس نزن
[ترجمه گوگل]سوپ را نگذارید

12. He continued to use his hands to help him lick up all the sweet goodness.
[ترجمه ترگمان]او همچنان از دست هایش استفاده می کرد تا به او کمک کند تا همه خوبی های شیرین را لیس بزند
[ترجمه گوگل]او همچنان از دستان خود برای کمک به او در تمام لعنتی شیرین استفاده کرد


کلمات دیگر: