کلمه جو
صفحه اصلی

matronly


درخور یا مانند عاقله زن یا مدیره، موقر و آرام، بانو منش، متین، محترم، کدبانووار

انگلیسی به فارسی

بانو منش،متین،محترم،کدبانووار،موقر


مادر


انگلیسی به انگلیسی

• like a matron; in a dignified manner
a woman who is matronly is middle-aged and slightly overweight.

مترادف و متضاد

womanly


Synonyms: dignified, female, honorable, ladylike, mature, motherly, respected, stately


جملات نمونه

1. Amy was now stout and matronly, the mother of three children.
[ترجمه ترگمان]ای می حالا فربه و matronly بود، مادر سه تا بچه
[ترجمه گوگل]امی اکنون مادر و سه فرزند بود

2. Mary, a matronly young blonde, was washing dishes in the little back room that served for kitchen and dining room.
[ترجمه ترگمان]مری، یک زن جوان با موهای بلوند، در اتاق کوچکی که برای آشپزخانه و غذا سرو می شد، ظرف ها را می شست
[ترجمه گوگل]مری، یک خانم بلوند جوان، ظرف غذا را در اتاق عقب کمی که برای آشپزخانه و اتاق غذاخوری خدمت کرده بود، شستشو داد

3. Rochester in her behalf; but, hard-favoured and matronly as she was, the idea could not be admitted.
[ترجمه ترگمان]آقای راچستر از طرف او، اما با این که به او تعلق داشت، به نظر نمی رسید که چنین چیزی پذیرفته شود
[ترجمه گوگل]روچستر از طرف او؛ اما، از لحاظ سخت و مودبانه، این ایده را نمی توان پذیرفت

4. On one occasion he walked up to a matronly woman at a smart cocktail party and asked, "So, what's sex like after 50, anyway?"
[ترجمه ترگمان]یک دفعه به یک زن اهل خانه رفت و از او پرسید: خب، مثلا بعد از ۵۰ سال سکس چه شکلی بود؟ \" \" \"
[ترجمه گوگل]در یک مورد او به یک خانم مترونیکی در یک حزب کوکتل هوشمند رفت و پرسید: 'پس، هر چه رابطه جنسی پس از 50 است'؟

5. " No modest, matronly dove grays and lilacs tonight.
[ترجمه ترگمان]\" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \"
[ترجمه گوگل]امشب، هیچی شبیه به هم نیست، مادربزرگ و مادربزرگها

6. A matronly head appeared around a door.
[ترجمه ترگمان]یک خانواده سلطنتی در آستانه در ظاهر شد
[ترجمه گوگل]سر ماتریال در اطراف درب ظاهر شد

7. Her matronly fame was trodden under all men's feet.
[ترجمه ترگمان]شهرت خانوادگی او زیر پای مردان لگدمال شده بود
[ترجمه گوگل]شهرت مادرانه او تحت تمام پاهای مردان تار شد

8. She turned somewhat matronly in her later roles, but was still easy on the eyes.
[ترجمه ترگمان]او در نقش های بعدی به قدری متین به نظر می رسید، اما هنوز در چشمانش آرام بود
[ترجمه گوگل]او بعدها در نقش های بعدش به طور متناوب تغییر کرد، اما هنوز هم در چشم بود

9. Her older sister, Margaret, was matronly and dignified, probably from having assumed matronly and housewifely responsibilities too early in life, their mother having died when they were quite young.
[ترجمه ترگمان]خواهر بزرگ تر او، مارگارت، موقر و باوقار بود، احتمالا از اینکه matronly و housewifely را خیلی زود در زندگی به دست آورده بود، مادر آن ها هنگامی که کاملا جوان بودند، مرده بودند
[ترجمه گوگل]خواهر بزرگترش، مارگارت، مادرانه و پرنعمت بود، احتمالا از آنجایی که خیلی زود در زندگی مسئولیت های مادرانه و خانوادگی را بر عهده گرفت، مادرشان زمانی که کاملا جوان بودند، فوت کردند

10. Don't wear this matronly dress. It is not suitable for you.
[ترجمه ترگمان]این لباس زنانه را نمی پوشم برای تو مناسب نیست
[ترجمه گوگل]این لباس ماتریس را پوشانید این برای شما مناسب نیست

11. A long screech was followed by a thud as a matronly passenger tumbled forward, breaking her arm.
[ترجمه ترگمان]صدای گوش خراش یک راننده را شنید که به جلو خم شد و بازویش را شکست
[ترجمه گوگل]یک پیکر طولانی به دنبال یک راننده به عنوان یک مسافر مونرو به جلو رو به جلو، شکستن بازو او

12. Meanwhile Randall had an opportunity to notice that, in spite of the thick-waisted and generally matronly figure, there were, now he came to look closely, several rather marked resemblances to Ida.
[ترجمه ترگمان]در این ضمن، رندال هم فرصتی پیدا کرده بود که متوجه این موضوع بشود، با وجود آن هیکل تنومند و معمولی، حالا آمده بود تا با دقت به آیدا شباهت بیشتری به آیدا داشته باشد
[ترجمه گوگل]در همین حال، راندال فرصتی را برای توجه به این موضوع به وجود آورد، به رغم شکل ضخیم و به طور کلی مونرو، او اکنون به دنبال نزدیک شدن بود، چندین شباهت دقیق به Ida داشت

13. Then- the morning light still waxing stronger- old patriarchs would rise up in great haste, each in his flannel gown, and matronly dames, without pausing to put off their night-gear.
[ترجمه ترگمان]بعد، نور صبحگاهی هنوز داشت stronger می کرد - patriarchs قدیم، با عجله بلند می شد، هر یک از پیراهن های فلانل، و dames را، بی آن که مکث کند و لباس شبش را خاموش کند
[ترجمه گوگل]سپس نور صبح که هنوز هم مومیایی می شود، پدر و مادر قاتل قوی تر می شوند، در عجله های بسیار زیاد، هر کدام در لباس پوشیدن لباس های فلانل، و به طور مبهم می میرد، بدون وقفه به خاموش کردن وسایل شبانه خود

14. Above the bed in his tiny, cigarette-strewn hotel room hangs a framed photo of him and the matronly AIDS worker.
[ترجمه ترگمان]بالای تخت خواب او در هتل کوچک و پر از سیگار، عکسی با قاب عکس از او و یک کارمند matronly ایدز آویزان است
[ترجمه گوگل]بالای رختخواب اتاق کوچک اتاق نشیمنش، یک عکس قاب شده از او و کارگر مادری ایدز


کلمات دیگر: