کلمه جو
صفحه اصلی

unreplaceable

انگلیسی به فارسی

غیر قابل تعویض


انگلیسی به انگلیسی

• impossible to replace, incapable of being substituted by another

جملات نمونه

1. The manufacturing industry plays an unreplaceable role in our country economic development, which is not only the important source of our country GDP, but also has absorbed the massive labor forces.
[ترجمه ترگمان]صنعت تولید نقش مهمی در توسعه اقتصادی کشور ما ایفا می کند، که نه تنها منبع مهم تولید ناخالص داخلی کشور ماست، بلکه همچنین نیروی کار عظیم را جذب کرده است
[ترجمه گوگل]صنعت ساخت و ساز نقش قابل توجهی در توسعه اقتصادی کشور ما دارد که نه تنها منبع مهم تولید ناخالص داخلی کشور است بلکه نیروهای عظیم کار را نیز جذب کرده است

2. Metaphor plays an unreplaceable role in the development of vocabulary. It causes the change of prototype meaning, the expansion of semantics, and the development of category.
[ترجمه ترگمان]استعاره نقش unreplaceable در توسعه واژگان ایفا می کند این امر موجب تغییر مفهوم اولیه، توسعه معانی و توسعه مقوله می شود
[ترجمه گوگل]استعاره نقش مهمی در توسعه واژگان ایفا می کند این باعث تغییر معانی نمونه اولیه، گسترش معنایی و توسعه رده می شود

3. Cotton seed as one of the important and unreplaceable agricultural inputs and it's function in cotton production have been attached importance to more and more.
[ترجمه ترگمان]دانه پنبه به عنوان یکی از مهم ترین و unreplaceable مواد کشاورزی مورد استفاده قرار می گیرد و عملکرد آن در تولید پنبه برای بیشتر و بیشتر اهمیت ویژه ای دارد
[ترجمه گوگل]بذر پنبه به عنوان یکی از ورودی های مهم و غیر قابل تعویض کشاورزی، و عملکرد آن در تولید پنبه، اهمیت بیشتری یافته است

4. The fine traditions of CPC have an unreplaceable power in uniting and cohering the mass.
[ترجمه ترگمان]سنت fine CPC دارای قدرت unreplaceable در متحد کردن و cohering کردن جرم است
[ترجمه گوگل]سنت های خوب CPC دارای قدرت غیرقابل جایگزینی در ادغام و همسویی توده است

5. Sometimes body English plays an unreplaceable role in English communication, but it is always neglected.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات زبان انگلیسی، نقش unreplaceable را در ارتباط انگلیسی بازی می کند، اما همیشه نادیده گرفته می شود
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات زبان انگلیسی نقش مهمی در ارتباطات انگلیسی ایفا می کند، اما همیشه آن را نادیده می گیرد

6. The library plays an unreplaceable role in the improvement of humankind culture and society.
[ترجمه ترگمان]کتابخانه نقش مهمی در بهبود فرهنگ انسانی و جامعه ایفا می کند
[ترجمه گوگل]این کتابخانه نقش غیر قابل جایگزینی در بهبود فرهنگ و جامعه بشری دارد

7. It is comprehensive experiment teaching that plays an unreplaceable role in cultivating students' abilities of innovation, analyzing and solving problems.
[ترجمه ترگمان]این یک تجربه آزمایشی جامع است که نقش مهمی در کاشت توانایی های دانش آموزان در نوآوری، تحلیل و حل مشکلات ایفا می کند
[ترجمه گوگل]این آموزش جامع است که نقش غیر قابل جایگزینی را در پرورش توانایی دانش آموزان نوآوری، تجزیه و تحلیل و حل مشکلات بازی می کند

8. However, ASP and the analog integrated circuit design have not phased out of the stage. Instead, they are playing an unreplaceable role in many cases.
[ترجمه ترگمان]با این حال، ASP و طراحی مدار مجتمع آنالوگ از صحنه خارج نشده اند در عوض، آن ها نقش unreplaceable را در بسیاری از موارد ایفا می کنند
[ترجمه گوگل]با این حال، ASP و طراحی مدارهای مجتمع آنالوگ از مرحله خارج نمی شوند در عوض، در بسیاری از موارد نقش غیر قابل جایگزینی بازی می کنند

9. In the teaching of history, local history has its unreplaceable special role.
[ترجمه ترگمان]در آموزش تاریخ، تاریخ محلی نقش خاص خود را ایفا می کند
[ترجمه گوگل]در تدریس تاریخ، تاریخ محلی نقش ویژه ای دارد که جایگزین آن می شود

10. The practice indicated that conditional knowledge is the important foundation for career development of teacher, play an unreplaceable part in teacher's routine work.
[ترجمه ترگمان]این روش نشان داد که دانش مشروط یک پایه مهم برای توسعه شغلی معلم است و نقش مهمی در کار روتین معلمان بازی می کند
[ترجمه گوگل]این عمل نشان می دهد که دانش مشروط پایه مهمی برای رشد حرفه ای معلم است و نقش غیر قابل جایگزینی در کار روزمره معلم را ایفا می کند

11. After following Zhou, Jiang made full preparations for overthrowing the Shang Dynasty, playing an unreplaceable role in that historical change.
[ترجمه ترگمان]پس از چین، جیانگ آماده سازی کامل برای سرنگونی خاندان Shang انجام داد و نقش unreplaceable را در این تغییر تاریخی ایفا کرد
[ترجمه گوگل]پس از پیروزی ژو، جیانگ آمادگی کامل برای سرنگونی سلسله شانگ را به عهده گرفت و نقش غیر قابل جایگزینی در آن تغییر تاریخی ایفا کرد

12. The university student"the village official"takes newly emerging things to display in the new rural reconstruction process is affecting unreplaceable.
[ترجمه ترگمان]دانشجوی دانشگاه \"مسئول روستا\" چیزهای جدیدی را برای نمایش در روند جدید بازسازی روستایی اتخاذ می کند که بر unreplaceable تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]روستای دانشجویان رسمی 'چیزهایی که تازه در حال ظهور است و در روند بازسازی روستایی جدید نشان داده می شود، بر روی غیر قابل تغییر است

13. Synthetic subject design of the mechanic design is an important and unreplaceable practical phase in the cultivation of students ability in design and innovation.
[ترجمه ترگمان]طراحی سوژه مصنوعی از طراحی مکانیک، یک فاز عملی مهم و عملی در کشت توانایی دانشجویان در طراحی و نوآوری است
[ترجمه گوگل]طرح موضوعی مصنوعی طراحی مکانیک یک فاز عملی مهم و غیر قابل تعویض در رشد توانایی دانش آموزان در طراحی و نوآوری است

14. The self-closed residential area is an outstanding characteristic of the Islamic cities in the Middle East. It plays an unreplaceable role in the development of the Islamic cities.
[ترجمه ترگمان]منطقه مسکونی self یکی از ویژگی های برجسته شهرهای اسلامی خاورمیانه است این بازی نقش مهمی در توسعه شهرهای اسلامی ایفا می کند
[ترجمه گوگل]منطقه مسکونی خود بسته است یکی از ویژگی های برجسته شهرهای اسلامی در خاورمیانه این نقش غیر قابل جایگزینی در توسعه شهرهای اسلامی ایفا می کند

15. The functions of International Investment Bank are becoming more important and unreplaceable both in the development of economy and in the situation of world economy globalization.
[ترجمه ترگمان]کارکرده ای بانک سرمایه گذاری بین المللی در حال تبدیل شدن به اهمیت بیشتری در توسعه اقتصاد و هم در وضعیت جهانی شدن اقتصاد جهانی هستند
[ترجمه گوگل]توابع بانک سرمایه گذاری بین المللی هر دو در توسعه اقتصاد و در وضعیت جهانی شدن اقتصاد جهانی مهم تر و غیر قابل تعویض هستند


کلمات دیگر: