• immoderately, in an unrestrained manner, freely, spontaneously, without restraint
unrestrainedly
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. The barge-woman was leaning back and laughing unrestrainedly, till the tears ran down her cheeks.
[ترجمه ترگمان]پیرزن به عقب تکیه داده بود و به خود می خندید، تا آن که اشک از گونه هایش سرازیر شد
[ترجمه گوگل]بارج زن به عقب ملحق شد و خندید بی سر و صدا، تا زمانی که اشک از چهره اش بیفتد
[ترجمه گوگل]بارج زن به عقب ملحق شد و خندید بی سر و صدا، تا زمانی که اشک از چهره اش بیفتد
2. But we shouldn't set off fireworks unrestrainedly. The smoke of the fireworks can pollute the environment.
[ترجمه ترگمان]اما با این حال نباید آتش بازی را شروع کنیم دود آتش بازی می تواند محیط را آلوده کند
[ترجمه گوگل]اما ما نباید آتش بازی را بدون محدودیت کنار بگذاریم دود آتش بازی می تواند محیط را آلوده کند
[ترجمه گوگل]اما ما نباید آتش بازی را بدون محدودیت کنار بگذاریم دود آتش بازی می تواند محیط را آلوده کند
3. They cry unrestrainedly at the top of their lungs, ignoring what others may think. Their tears roll down red, small cheeks. Their voices echo between heaven and earth.
[ترجمه ترگمان]فریاد زنان در بالای شش های خود فریاد می کشند و آنچه را که ممکن است فکر کنند نادیده می گیرند قطرات اشک از گونه هایش سرازیر می شود voices در آسمان و آسمان طنین می افکند
[ترجمه گوگل]آنها به طور ناگهانی در بالای ریه ها گریه می کنند، نادیده گرفتن آنچه دیگران فکر می کنند اشک های خود را رها کردن قرمز، گونه های کوچک صدای آنها بین آسمان و زمین پخش می شود
[ترجمه گوگل]آنها به طور ناگهانی در بالای ریه ها گریه می کنند، نادیده گرفتن آنچه دیگران فکر می کنند اشک های خود را رها کردن قرمز، گونه های کوچک صدای آنها بین آسمان و زمین پخش می شود
4. After the lamb listens, flows the tear unrestrainedly . . . The lamb reaches the ewe for the newspaper to raise graciousness, each time nurses all is kneeling.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن که بره می شنود، گاز اشک آور را پخش می کند بره به گوسفند وارد می شود تا بتواند خود را موقر کند، هر بار که پرستاران زانو زده باشند
[ترجمه گوگل]پس از آنکه گوسفندان را گوش داد، اشک را بدون محدودیت جریان می دهد بره به روز می شود برای افزایش میل، هر زمان پرستار همه زانو زده است
[ترجمه گوگل]پس از آنکه گوسفندان را گوش داد، اشک را بدون محدودیت جریان می دهد بره به روز می شود برای افزایش میل، هر زمان پرستار همه زانو زده است
5. The river water can rush unrestrainedly.
[ترجمه ترگمان]آب رودخانه می تواند به سرعت حرکت کند
[ترجمه گوگل]آب رودخانه می تواند بدون رعب و وحشتی عجله بکشد
[ترجمه گوگل]آب رودخانه می تواند بدون رعب و وحشتی عجله بکشد
6. Having found it, he can wallow unrestrainedly in exactly those emotions from which he believes that he has emancipated himself.
[ترجمه ترگمان]پس از آن که آن را پیدا کرد، با همان احساسات که بر آن باور دارد خود را آزاد کرده است، غوطه ور در افکار و احساسات غوطه ور است
[ترجمه گوگل]پس از آن یافت، او می تواند به طور مطلق در دقیقا همان احساساتی که از آن او معتقد است که او خود را رها کرده است
[ترجمه گوگل]پس از آن یافت، او می تواند به طور مطلق در دقیقا همان احساساتی که از آن او معتقد است که او خود را رها کرده است
7. People who unrestrainedly engage in the five poisons are creating their own misery.
[ترجمه ترگمان]افرادی که در پنج سم شرکت می کنند، بدبختی خود را ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]افرادی که به طور نامحدود در معرض پنج سم هستند، آسیب های خود را ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]افرادی که به طور نامحدود در معرض پنج سم هستند، آسیب های خود را ایجاد می کنند
8. He judged his leaders unrestrainedly, and as a result wasn't given an important position.
[ترجمه ترگمان]او رهبران خود را unrestrainedly مورد قضاوت قرار داد، و در نتیجه موقعیت مهمی در نظر گرفته نشد
[ترجمه گوگل]او رهبران خود را به طور نامحدود مورد قضاوت قرار داد و در نتیجه یک موقعیت مهم به دست نیاورد
[ترجمه گوگل]او رهبران خود را به طور نامحدود مورد قضاوت قرار داد و در نتیجه یک موقعیت مهم به دست نیاورد
9. I natural and unrestrainedly promise.
[ترجمه ترگمان]من طبیعی و آرام قول می دهم
[ترجمه گوگل]من طبیعی و بدون محدودیت وعده داده ام
[ترجمه گوگل]من طبیعی و بدون محدودیت وعده داده ام
10. Even you return and can slowly take out some face value banknotes from the inside of the Dou, natural and unrestrainedly dozen catch fire machine to burn point a smoke.
[ترجمه ترگمان]حتی شما باز می گردید و می توانید به آرامی مقداری از اسکناس ها را از داخل ماشین آتش نشانی Dou، طبیعی و unrestrainedly بگیرید تا دود را به نقطه اشتعال برساند
[ترجمه گوگل]حتی شما برگشت می دهید و می تواند به آرامی برخی از اسکناس های ارزش اسمی را از داخل Dou، دستگاه های آتش سوزی طبیعی و غیرمحرمانه به دهان بسپارید تا نقطه ضعف آن را بسوزانید
[ترجمه گوگل]حتی شما برگشت می دهید و می تواند به آرامی برخی از اسکناس های ارزش اسمی را از داخل Dou، دستگاه های آتش سوزی طبیعی و غیرمحرمانه به دهان بسپارید تا نقطه ضعف آن را بسوزانید
11. After the entire audience competes ended, a 30 year-old about male audience is unrestrainedly shouts loudly: the men's football team is great!
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه تمام حضار در مسابقه فینال به پایان رسیدند، تیم فوتبال مردان ۳۰ ساله با صدای بلند فریاد می زند: تیم فوتبال مردان بزرگ است!
[ترجمه گوگل]پس از پایان تمام رقابت ها به پایان رسید، 30 ساله در مورد مخاطبان مردانه به طور ناگهانی فریاد بزنند تیم فوتبال مردان عالی است!
[ترجمه گوگل]پس از پایان تمام رقابت ها به پایان رسید، 30 ساله در مورد مخاطبان مردانه به طور ناگهانی فریاد بزنند تیم فوتبال مردان عالی است!
12. From then on, Nana starts to behave unconventionally and unrestrainedly . She flirts with every man she meets till the end of jumping bed with them.
[ترجمه ترگمان]از این به بعد، \"نانا\" شروع میکنه به مراقبت از \"unconventionally\" و \"unrestrainedly\" او با هر مردی که تا آخر عمرش با آن ها ملاقات می کند، لاس می زند
[ترجمه گوگل]از آن زمان، نانا شروع به رفتار غیرمعمول و بدون محدودیت می کند او با هر مردی که با تخت پریدن با آنها ملاقات می کند، عاشق می شود
[ترجمه گوگل]از آن زمان، نانا شروع به رفتار غیرمعمول و بدون محدودیت می کند او با هر مردی که با تخت پریدن با آنها ملاقات می کند، عاشق می شود
13. In this sign, deduced extremely strongly red, the passion is publicized extremely boldly and unrestrainedly .
[ترجمه ترگمان]در این نشانه، که به شدت قرمز شده است، شور و اشتیاق به شدت boldly و گستاخانه است
[ترجمه گوگل]در این علامت، به شدت قرمز کشف شده است، شور و شوق بسیار بی ادبانه و بدون محدودیت تبلیغ می شود
[ترجمه گوگل]در این علامت، به شدت قرمز کشف شده است، شور و شوق بسیار بی ادبانه و بدون محدودیت تبلیغ می شود
14. Finally, unable to go on, he lay his head on the desk and wept unrestrainedly.
[ترجمه ترگمان]عاقبت نتوانست به راه خود ادامه دهد، سرش را روی میز گذاشت و گریه کرد
[ترجمه گوگل]در نهایت، قادر به رفتن، او سر خود را روی میز گذاشت و بدون سر و صدا گریه کرد
[ترجمه گوگل]در نهایت، قادر به رفتن، او سر خود را روی میز گذاشت و بدون سر و صدا گریه کرد
پیشنهاد کاربران
بی اختیار
کلمات دیگر: