1. We parted unreconciled, you remember, and I shan't forgive myself.
[ترجمه ترگمان]ما از هم جدا شدیم، یادتان هست که من خودم را نخواهم بخشید
[ترجمه گوگل]ما به صورت غیرقانونی ازدواج کردیم، به یاد می آورید، و من خودم را نمی بخشم
2. I want to give up, still remains unreconciled.
[ترجمه ترگمان]، من میخوام تسلیم بشم هنوزم باقی مونده
[ترجمه گوگل]من می خواهم رها شویم، هنوز هم باقی نمی ماند
3. That's a kind of unreconciled struggle, but was sealed in his dying body.
[ترجمه ترگمان]این نوع مبارزه unreconciled است، اما در بدن his مهر و موم شده بود
[ترجمه گوگل]این یک نوع مبارزه بی نظیر است، اما در بدن مرده او مهر و موم شده است
4. An unreconciled relationship will cause many problems in life.
[ترجمه ترگمان]یک رابطه صلح پایدار باعث مشکلات زیادی در زندگی خواهد شد
[ترجمه گوگل]یک رابطه غیرمنتظره باعث مشکلات بسیاری در زندگی خواهد شد
5. What's important for us to understand about these unreconciled, denied impulses is how they affect our ability to stay focused and take a disciplined, consistent approach to our trading.
[ترجمه ترگمان]چه برای ما مهم است که در مورد این چیزها درک کنیم، انگیزه های انکار شده این است که آن ها چگونه بر توانایی ما برای متمرکز ماندن و اتخاذ رویکردی منظم و سازگار برای تجارت ما تاثیر می گذارند
[ترجمه گوگل]برای ما مهم است که در مورد این تحریم های غیرقابل انکار و انکار شده مهم بدانیم این است که چگونه بر توانایی ما در متمرکز شدن و رویکرد انضباطی و سازگار با تجارت ما تأثیر می گذاریم
6. Once he stays with you, you will be unreconciled.
[ترجمه ترگمان]، به محض اینکه با تو بمونه تو \"unreconciled\" میشی
[ترجمه گوگل]هنگامی که او با شما باقی می ماند، شما قطع نخواهید شد
7. The enemies are unreconciled to their defeat.
[ترجمه ترگمان]دشمنان به شکست خود راضی شده اند
[ترجمه گوگل]دشمنان با شکست خود مخالف نیستند
8. Question one: do you think there are unreconciled conflicts between your family and business?
[ترجمه ترگمان]سوال اول: آیا فکر می کنید بین خانواده و کسب وکار شما هیچ کش مکش ایجاد نشده است؟
[ترجمه گوگل]آیا شما فکر می کنید که درگیری های نامطلوب بین خانواده و کسب و کار شما وجود دارد؟
9. The surviving members of these classes who are unreconciled will inevitably, as Lenin put it, throw themselves with a tenfold furious passion into the battle for the recovery of their lost paradise.
[ترجمه ترگمان]اعضای بازمانده این طبقات که صلح نمی کنند ناچار خواهند شد، و چون لنین آن را کنار گذاشت، خود را با شور و شوق بسیار furious به نبرد برای احیای بهشت گم شده خود پرتاب کردند
[ترجمه گوگل]اعضای باقی مانده از این کلاس ها که غیرقابل انکار هستند، ناگزیر خواهند بود، همانطور که لنین آن را بیان کرد، خود را با شور و اشتیاق ده ساله به نبرد برای بهبود روستای گمشده خود می اندازد
10. Hussein and his unreconciled supporters among Iraq's Sunni minority, there was an explosion of anger.
[ترجمه ترگمان]حسین و حامیان صلح تی وی در میان اقلیت سنی عراق، انفجاری از خشم به وجود آمد
[ترجمه گوگل]حسین و هواداران غیرقابل انکار او در میان اقلیت سنی عراق یک انفجار خشم وجود داشت
11. Or, you're unreconciled to your failure.
[ترجمه ترگمان] یا اینکه داری شکست می خوری
[ترجمه گوگل]یا، شما به شکست خود متعهد نیستید
12. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
13. However, I am unreconciled.
[ترجمه ترگمان]با این حال، من صلح نکرده بودم
[ترجمه گوگل]با این حال، من غیرقابل قبول هستم
14. And the loser is unreconciled.
[ترجمه ترگمان]و بازنده این فرصت را به دست نمی دهد
[ترجمه گوگل]و بازنده غیرقابل انکار است
15. Although a number of concessions helped pacify minority nationalists, the most militant remained unreconciled.
[ترجمه ترگمان]با وجود این که تعدادی از امتیازات به آرام کردن ملی گرایان اقلیت کمک کردند، اغلب ستیزه جویان صلح نپذیرفته بودند
[ترجمه گوگل]اگر چه تعدادی از امتیازات به پاکستانی ملی گرایان اقلیت کمک کرد، اکثر ستیزه جویان باقی ماندند