مغزگیر، هسته گیر (ابزار استوانه مانندی که با آن مغز سیب و گلابی را درمی آورند)، اسبابی که سیب یامیوه دیگرراازتخمدان ن جدامیکند
corer
مغزگیر، هسته گیر (ابزار استوانه مانندی که با آن مغز سیب و گلابی را درمی آورند)، اسبابی که سیب یامیوه دیگرراازتخمدان ن جدامیکند
انگلیسی به فارسی
مغزگیر، هستهگیر (ابزار استوانهمانندی که با آن مغز سیب و گلابی را درمیآورند)
corer
انگلیسی به انگلیسی
• tool used to remove the core of a fruit
دیکشنری تخصصی
[زمین شناسی] مغزه گیر یک نمونه گیر کف اقیانوسی که یک جعبه با استوانه فلزی یا پلاستیکی است و توسط یک کابل پائین فرستاده می شود و به درون کف اقیانوس بوسیله ضربه وزنه های متصل هدایت می شود. نیز ببینید: مغزه گیر پیستونی، مغزه گیر گرانی، مغزه گیر جعبه ای. مقایسه شود با: لایروبی Grab sampler.
جملات نمونه
1. Don’t throw away the apple because of the core.
[ترجمه ترگمان]سیب را به خاطر هسته دور نکنید
[ترجمه گوگل]به دلیل هسته، سیب را دور نیندازید
[ترجمه گوگل]به دلیل هسته، سیب را دور نیندازید
2. Throw away the apple because of the core.
[ترجمه ترگمان]سیب را به خاطر هسته دور بیندازید
[ترجمه گوگل]به دلیل هسته، سیب را بردارید
[ترجمه گوگل]به دلیل هسته، سیب را بردارید
3. The party has a core of committed supporters.
[ترجمه ترگمان]این حزب هسته حامیان متعهد را دارد
[ترجمه گوگل]حزب دارای یک هسته طرفداران متعهد است
[ترجمه گوگل]حزب دارای یک هسته طرفداران متعهد است
4. Remove the cores, and bake the apples for 40 minutes.
[ترجمه ترگمان]هسته ها را بردارید و سیب را به مدت ۴۰ دقیقه بپزید
[ترجمه گوگل]هسته ها را حذف کنید و سیب ها را 40 دقیقه بپزید
[ترجمه گوگل]هسته ها را حذف کنید و سیب ها را 40 دقیقه بپزید
5. Quasars are the highly energetic cores of distant galaxies.
[ترجمه ترگمان]Quasars هسته های بسیار پر انرژی کهکشان های دور هستند
[ترجمه گوگل]کوازارها هسته های پر انرژی هسته های کهکشانی دور هستند
[ترجمه گوگل]کوازارها هسته های پر انرژی هسته های کهکشانی دور هستند
6. An apple core is the part of an apple left after the flesh has been eaten.
[ترجمه ترگمان]هسته سیب بخشی از سیب باقی مانده پس از خوردن گوشت است
[ترجمه گوگل]هسته سیب بخشی از یک سیب است که پس از خوردن گوشت از آن استفاده می شود
[ترجمه گوگل]هسته سیب بخشی از یک سیب است که پس از خوردن گوشت از آن استفاده می شود
7. It's time to focus on the company's core business.
[ترجمه ترگمان]زمان آن رسیده که روی کسب وکار اصلی شرکت تمرکز کنیم
[ترجمه گوگل]زمان آن است که تمرکز بر فعالیت اصلی شرکت باشد
[ترجمه گوگل]زمان آن است که تمرکز بر فعالیت اصلی شرکت باشد
8. The turning point in the process of growing up is when you discover the core of strength within you that survives all hurt.
[ترجمه ترگمان]نقطه عطف در فرآیند رشد، زمانی است که شما هسته قدرت را در درون خود کشف می کنید که تمام آسیب را از بین می برد
[ترجمه گوگل]نقطه عطفی در فرآیند رشد، زمانی است که هسته ای از قدرت را درون خود کشف می کنید که همه آسیب می زند
[ترجمه گوگل]نقطه عطفی در فرآیند رشد، زمانی است که هسته ای از قدرت را درون خود کشف می کنید که همه آسیب می زند
9. Peel the pears and remove the cores.
[ترجمه ترگمان]گلابی را کم کنید و هسته ها را بردارید
[ترجمه گوگل]گلابی را خرد کرده و هسته ها را حذف کنید
[ترجمه گوگل]گلابی را خرد کرده و هسته ها را حذف کنید
10. The earth has a core and a mantle around it.
[ترجمه ترگمان]زمین دارای هسته و پوششی در اطراف آن است
[ترجمه گوگل]زمین دارای هسته و گوشته در اطراف آن است
[ترجمه گوگل]زمین دارای هسته و گوشته در اطراف آن است
11. Peel, core and chop the apples.
[ترجمه ترگمان]پیل، هسته و سیب را تکه تکه کنید
[ترجمه گوگل]پوست، هسته و سیب را برش دهید
[ترجمه گوگل]پوست، هسته و سیب را برش دهید
12. He's a Conservative to the core.
[ترجمه ترگمان]او یک محافظه کار است
[ترجمه گوگل]او محافظه کارانه به هسته است
[ترجمه گوگل]او محافظه کارانه به هسته است
13. The basic lack of government funding is at the core of the problem.
[ترجمه ترگمان]کمبود اساسی بودجه دولتی در هسته این مشکل قرار دارد
[ترجمه گوگل]کمبود اساسی بودجه دولتی در اصل مشکل است
[ترجمه گوگل]کمبود اساسی بودجه دولتی در اصل مشکل است
14. The neutrons and protons form the core of the atom.
[ترجمه ترگمان]نوترون ها و پروتون ها هسته اتم را تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]نوترون ها و پروتون ها هسته اتم را تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]نوترون ها و پروتون ها هسته اتم را تشکیل می دهند
پیشنهاد کاربران
corer ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: مغزه گیر 1
تعریف: ابزاری برای جدا کردن مغزة میوه ها و سبزی ها از آنها
واژه مصوب: مغزه گیر 1
تعریف: ابزاری برای جدا کردن مغزة میوه ها و سبزی ها از آنها
کلمات دیگر: