کلمه جو
صفحه اصلی

unrecognised

انگلیسی به فارسی

ناشناخته است


انگلیسی به انگلیسی

• not recognized; unacknowledged; not identified (also unrecognized)

جملات نمونه

1. He is believed to have worked unrecognised as a doorman at East End clubs.
[ترجمه ترگمان]اعتقاد بر این است که او به عنوان دربان در باشگاه های ایست بازرسی در شرق به رسمیت شناخته شده است
[ترجمه گوگل]او معتقد است که به عنوان نگهبان در باشگاه های شرق غربی شناخته شده است

2. There really is a wealth of unrecognised talent out there.
[ترجمه ترگمان]در آنجا واقعا یک ثروت به رسمیت شناخته شده است
[ترجمه گوگل]واقعا وجود دارد ثروت استعداد ناشناخته وجود دارد

3. Hard work and talent so often go unrecognised and unrewarded.
[ترجمه ترگمان]کار و استعداد سخت اغلب به رسمیت شناخته نشده اند
[ترجمه گوگل]کار سخت و استعداد اغلب ناشناخته و بدون رضایت است

4. Second, if the condition goes unrecognised, or is incorrectly treated, irreversible damage may occur.
[ترجمه ترگمان]دوم، اگر شرایط به رسمیت شناخته نشده باشد، یا به طور نادرست درمان شود، ممکن است آسیب برگشت ناپذیر رخ دهد
[ترجمه گوگل]ثانیا، اگر شرط ناشناخته یا نادرست درمان شود، خسارات برگشت ناپذیر رخ می دهد

5. This remarkable feat of arms is largely unrecognised.
[ترجمه ترگمان]این شاهکار شگفت انگیز سلاح به طور گسترده به رسمیت شناخته نشده است
[ترجمه گوگل]این شاهکار قابل توجه اسلحه تا حد زیادی شناخته نشده است

6. If excellence is unrecognised, the culture is doubly impoverished.
[ترجمه ترگمان]اگر برتری به رسمیت شناخته نشده باشد، فرهنگ به شدت فقیر است
[ترجمه گوگل]اگر تعالی شناخته نشده باشد، فرهنگ دوام نیاورده است

7. Such experiences often go unrecognised in the workplace.
[ترجمه ترگمان]چنین تجربیاتی اغلب در محل کار به رسمیت شناخته می شوند
[ترجمه گوگل]چنین تجربیاتی اغلب در محل کار قابل شناسایی نیستند

8. This theme has gone largely unrecognised by contemporary social theory, including urban and regional sociology.
[ترجمه ترگمان]این موضوع تا حد زیادی توسط نظریه اجتماعی معاصر، از جمله جامعه شناسی شهری و منطقه ای به رسمیت شناخته شده است
[ترجمه گوگل]این موضوع عمدتا توسط نظریه اجتماعی معاصر، از جمله جامعه شناسی شهری و منطقه ای، شناخته شده است

9. Faecal occult blood studies have also uncovered previously unrecognised cases of ulcerative colitis.
[ترجمه ترگمان]مطالعات مربوط به خون پنهان همچنین موارد به رسمیت شناخته نشده ulcerative colitis را کشف کرده اند
[ترجمه گوگل]مطالعات خون غرقابی مدفوع نیز قبلا موارد ناشناخته کولیت اولسراتیو را کشف کرده اند

10. The glory should go to those who go unrecognised behind the scenes.
[ترجمه ترگمان]افتخار نصیب کسانی می شود که پشت صحنه به رسمیت شناخته نشده اند
[ترجمه گوگل]جلال باید به کسانی که در پشت صحنه ها شناخته نشده اند، برود

11. Unrecognised by fellow diners, he could not overhearing the conversation of two women sitting nearby.
[ترجمه ترگمان]کسانی که سر میز غذا نشسته بودند، صدای گفتگوی دو زن را می شنید که در آن نزدیکی نشسته بودند
[ترجمه گوگل]او توسط دو شخص دیگر شناخته نشده بود، او نمی توانست مکالمه دو زن نشسته در مجاورت را زیر نظر داشته باشد

12. There must be many vases, bowls or bottles sitting unrecognised in people's homes.
[ترجمه ترگمان]باید گلدان، کاسه یا بطری وجود داشته باشد که در خانه های مردم به رسمیت شناخته نشده باشند
[ترجمه گوگل]باید گلدان ها، کاسه ها یا بطری های زیادی در خانه های مردم نشخوار نشود

13. Local authorities are likely to refuse to hire facilities to unrecognised martial arts organisations.
[ترجمه ترگمان]مقامات محلی احتمالا از استخدام تسهیلات به رسمیت شناخته نشده سازمان های هنرهای رزمی امتناع می کنند
[ترجمه گوگل]مقامات محلی احتمالا تمایلی به استخدام امکانات برای سازمان های هنرهای رزمی غیرقابل شناخت دارند

14. Many nurses in small community hospitals have been working as ENPs, unrecognised and unrewarded, for many years.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پرستاران در بیمارستان های کوچک به عنوان ENPs، به رسمیت شناخته نشده و unrewarded کار می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از پرستاران در بیمارستان های محلی کم کار به مدت چندین سال به عنوان ENP ها مشغول به کار هستند، که نامشخص و بدون رضایت نیستند

پیشنهاد کاربران

شناسایی نشده


کلمات دیگر: