کلمه جو
صفحه اصلی

unrelentingly

انگلیسی به فارسی

بدون تردید


انگلیسی به انگلیسی

• relentlessly, pitilessly, ruthlessly; continuously, unremittingly, unabatingly

جملات نمونه

1. The rain beat unrelentingly down.
[ترجمه ترگمان]باران به شدت می بارید
[ترجمه گوگل]باران بی ادبانه پایین میرود

2. Her face remained unrelentingly severe.
[ترجمه ترگمان]چهره اش عبوس و عبوس بود
[ترجمه گوگل]چهره او به شدت بی رحمانه شد

3. The rain continued unrelentingly.
[ترجمه ترگمان]باران همچنان ادامه داشت
[ترجمه گوگل]باران بی وقفه ادامه داد

4. People who are unrelentingly vilified tend to end up cold and hard.
[ترجمه ترگمان]افرادی که بدنام (بدنام)هستند، تمایل به پایان دادن به سرد و سخت دارند
[ترجمه گوگل]افرادی که بی رحمانه و ناخوشایند هستند، تمایل دارند تا سرما و سخت را به پایان برسانند

5. With his right hand he unrelentingly kept whacking me with that umbrella.
[ترجمه ترگمان]با دست راستش، با آن چتر به من ضربه می زد
[ترجمه گوگل]با دست راستش او بی رحمانه من را با این چتر نجات داد

6. The US and its allies should insist on this unrelentingly.
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده و هم پیمانانش باید بر این مساله پافشاری کنند
[ترجمه گوگل]ایالات متحده و متحدان آن بر این بی اعتمادی اصرار دارند


کلمات دیگر: