کلمه جو
صفحه اصلی

search party


گروه پیگرد، گروه جستجو

انگلیسی به فارسی

گروه پیگرد، گروه جستجو


دنبال مهمونی گشتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a group of people organized to search for someone or something that is missing.

• search team, rescue team, group which goes in search of a missing person or a corpse
a search party is an organized group of people who are looking for someone or something.

جملات نمونه

1. The police search party spread out across the fields.
[ترجمه ترگمان]گروه تجسس پلیس در سراسر این زمینه ها گسترده شده است
[ترجمه گوگل]حزب جستجو پلیس در سرتاسر زمینه گسترش یافت

2. The search party had found no trace of the missing climbers.
[ترجمه ترگمان]گروه تجسس هیچ ردی از کوهنوردان گم شده پیدا نکرده بود
[ترجمه گوگل]حزب جستجو هیچ ردی از کوه نوردان گمشده یافت نشد

3. A search party was sent out to look for the missing climbers.
[ترجمه ترگمان]یک گروه جستجو برای جستجوی کوهنوردان گم شد
[ترجمه گوگل]یک گروه جستجو برای جستجوی کوه نوردان گمشده فرستاده شد

4. Let's get going or they'll send out a search party .
[ترجمه ترگمان]- بیا بریم وگرنه یه گروه جستجو براشون می فرستیم
[ترجمه گوگل]بیایید قدم بزنیم یا آنها یک حزب جستجو ارسال کنند

5. The search party spread out over the moor.
[ترجمه ترگمان]گروه تجسس در خلنگ زار گسترده شد
[ترجمه گوگل]حزب جستجو بیش از موره گسترش یافته است

6. The search party spread out to search the surrounding fields.
[ترجمه ترگمان]گروه جستجو برای بازرسی زمین های اطراف گسترش یافت
[ترجمه گوگل]حزب جستجو برای جستجوی زمینه های اطراف گسترش یافته است

7. Armed with the new machine, a search party went into the cave hoping to find buried treasure.
[ترجمه ترگمان]مسلح با دستگاه جدید، یک گروه تجسس به غار رفت و امیدوار بود که گنج مدفون را پیدا کند
[ترجمه گوگل]با ماشین جدید مسلح، یک حزب جستجو به غار می رفت و امیدوار بود که گنجینه ی پنهان پیدا کند

8. A search party found him the next day, dead from exposure.
[ترجمه ترگمان]یک حزب جستجو او را روز بعد پیدا کرد که از قرار گرفتن در معرض خطر قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]یک حزب جستجو روز بعد او را پیدا کرد که از قرار گرفتن در معرض مرده است

9. A search party fanned the countryside.
[ترجمه ترگمان]یک گروه تجسس حومه را فرا گرفت
[ترجمه گوگل]یک حزب جستجو حومه شهر را فاش کرد

10. I kept that up until dawn, when the search party returned, Esmerelda-less, then I let myself go to sleep.
[ترجمه ترگمان]تا سپیده دم آن را نگه داشتم، وقتی که گروه جستجو برگشت، Esmerelda کم تر، بعد به خودم اجازه خواب دادم
[ترجمه گوگل]من آن را تا صبح نگه داشتم، وقتی حزب جستجو بازگشت، Esmerelda-less، سپس اجازه دادم که به خواب بروم

11. The climbers did not return, and a search party was sent out to look for them.
[ترجمه ترگمان]کوهنوردان بر نگشتند و یک گروه جستجو برای جستجوی آن ها فرستاده شد
[ترجمه گوگل]کوه نوردان باز نمی گشتند و یک حزب جستجو برای جستجوی آنها فرستاده شد

12. I can't let him organize a search party.
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم اجازه بدم یه گروه جستجو تشکیل بده
[ترجمه گوگل]من نمی توانم او را یک مهمانی جستجو کنم

13. Meanwhile the main search party was still at Cushendall, searching each house and property.
[ترجمه ترگمان]در این ضمن، گروه تجسس اصلی هنوز در Cushendall بود و هر خانه و ملک را بازرسی می کرد
[ترجمه گوگل]در عین حال حزب جستجو اصلی هنوز در Cushendall بود، جستجو در هر خانه و اموال

14. A search party was sent to locate the nation's new ruler.
[ترجمه ترگمان]یک حزب جستجو برای تعیین محل حاکم جدید کشور فرستاده شد
[ترجمه گوگل]یک حزب جستجو برای تعیین حاکم جدید ملت فرستاده شد

پیشنهاد کاربران

گروه تحقیق و تفحص


کلمات دیگر: