کلمه جو
صفحه اصلی

chipped


لب پریده، پریده

انگلیسی به فارسی

تراشیده شده، ورقه شدن، رنده کردن


جملات نمونه

1. we each chipped in ten dollars to pay for the damage
هرکدام از ما ده دلار بابت خسارت وارده دادیم.

2. he drank tea from a chipped cup
او از فنجان لب پریده چای می خورد.

3. the paint on the chair is getting chipped
رنگ صندلی دارد ورقه ورقه می شود.

پیشنهاد کاربران

درب و داغان

دنگ گذاشتن

لب پریده


کلمات دیگر: