اسب را یراق کردن، خفت زدن به حیوان
hitch up
اسب را یراق کردن، خفت زدن به حیوان
انگلیسی به فارسی
اسب را یراق کردن، خفت زدن به (حیوان)
بستن، اسب را یراق کردن، خفت زدن به
جملات نمونه
1. She hitched up her long dress so it wouldn't drag in the mud.
[ترجمه ترگمان]لباس بلندش را بالا کشید تا در گل فرو نرود
[ترجمه گوگل]او لباس بلند خود را به طوری که نمی تواند در گل بکشاند
[ترجمه گوگل]او لباس بلند خود را به طوری که نمی تواند در گل بکشاند
2. It is a shame to hitch up your trousers before the public.
[ترجمه ترگمان]حیف است که شلوارت را در مقابل مردم جمع و جور کنی
[ترجمه گوگل]شرم آور است که شلوارهای خود را قبل از عموم مردم ببندید
[ترجمه گوگل]شرم آور است که شلوارهای خود را قبل از عموم مردم ببندید
3. She hitched up her skirt so as not to get it wet.
[ترجمه ترگمان]دامنش را بالا کشید تا خیس نشود
[ترجمه گوگل]او دامن خود را به طوری که نمیتواند آن را مرطوب کند
[ترجمه گوگل]او دامن خود را به طوری که نمیتواند آن را مرطوب کند
4. I hitched up the horses to the cart.
[ترجمه ترگمان]اسب ها را به ارابه بستم
[ترجمه گوگل]من اسب ها را به سبد خریدم متصل کردم
[ترجمه گوگل]من اسب ها را به سبد خریدم متصل کردم
5. He hitched up his trousers before sitting down.
[ترجمه ترگمان]پیش از آنکه بنشیند، شلوارش را بالا کشید
[ترجمه گوگل]او قبل از نشستن، شلوار خود را گرفت
[ترجمه گوگل]او قبل از نشستن، شلوار خود را گرفت
6. Hitch up my carriage, let me ask him for longer time to pay back the loan.
[ترجمه ترگمان]می توانند کالسکه من را بالا بکشند، اجازه بدهید دیگر وقت بیشتری برای وام گرفتن وام از او بگیرم
[ترجمه گوگل]بگذارید تا حملم را بکنم، اجازه دهید از او بخواهم که مدت زمان بیشتری برای وام پرداخت کند
[ترجمه گوگل]بگذارید تا حملم را بکنم، اجازه دهید از او بخواهم که مدت زمان بیشتری برای وام پرداخت کند
7. We watched as the farmer hitched up a team of oxen.
[ترجمه ترگمان]وقتی کشاورز گروهی از گاوها را بالا کشید ما تماشا کردیم
[ترجمه گوگل]ما شاهد بودیم که کشاورز یک تیم از گوسفند را به دست آورد
[ترجمه گوگل]ما شاهد بودیم که کشاورز یک تیم از گوسفند را به دست آورد
8. I hitched up the horse and drove out into the fields.
[ترجمه ترگمان]اسب را رها کردم و به صحرا رفتم
[ترجمه گوگل]من اسب را گرفتم و به رشته ها رفتم
[ترجمه گوگل]من اسب را گرفتم و به رشته ها رفتم
9. Genuine pre-fab log cabins hitched up to the mains.
[ترجمه ترگمان] کابین اصلی محشری بود که به the وصل شده بود
[ترجمه گوگل]کابین های اصلی قبل از فاج به طور مستقیم به شبکه متصل می شوند
[ترجمه گوگل]کابین های اصلی قبل از فاج به طور مستقیم به شبکه متصل می شوند
10. He was unsteady, but he managed to hitch up his jeans and zip them.
[ترجمه ترگمان]او تعادلش را از دست داد، اما موفق شد شلوار جینش را بالا برد و زیپ شلوارش را بالا برد
[ترجمه گوگل]او ناپایدار بود، اما او موفق به بستن شلوار جین خود و آنها را زیپ
[ترجمه گوگل]او ناپایدار بود، اما او موفق به بستن شلوار جین خود و آنها را زیپ
11. John hitched up his trousers.
[ترجمه ترگمان]جان شلوارش را بالا کشید
[ترجمه گوگل]جان دستشو گرفت
[ترجمه گوگل]جان دستشو گرفت
12. A servant hitched up a wagon and drove her the short distance to Mount Pitt.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمتی ارابه را بالا گرفت و مسافت کوتاهی را تا کوه پیت بست
[ترجمه گوگل]یک خدمه یک واگن را به هم زد و فاصله کوتاهی را به Mount Pitt برد
[ترجمه گوگل]یک خدمه یک واگن را به هم زد و فاصله کوتاهی را به Mount Pitt برد
13. Hitch up my carriage, let me ask him for longer to pay back the loan.
[ترجمه ترگمان]Hitch را بالا ببرید، اجازه بدهید بیشتر از او وام بگیرم تا وام را پس بگیرم
[ترجمه گوگل]تا زمانی که من حمل می کنم، اجازه بدهید از او بپرسم که دیگر وام را پرداخت نکند
[ترجمه گوگل]تا زمانی که من حمل می کنم، اجازه بدهید از او بپرسم که دیگر وام را پرداخت نکند
14. Let's hitch up and get out of here.
[ترجمه ترگمان]بیا بریم بیرون و از اینجا بریم بیرون
[ترجمه گوگل]بیایید گیر بیفتیم و از اینجا بیرون برویم
[ترجمه گوگل]بیایید گیر بیفتیم و از اینجا بیرون برویم
پیشنهاد کاربران
بالا زدن لباس
کلمات دیگر: