کلمه جو
صفحه اصلی

bail out


(حقوق) ضمانت نامه، نامه ای که بنابر آن زندانی به قید کفالت آزاد می شود، ضامن کسی شدن، با قید ضمانت آزاد کردن، از تنگنا نجات دادن، به قید کفیل ازاد کردن و شدن، با پاراشوت ازهواپیما پریدن، (حقوق) دادن ضمانت (برای آزادی مشروط زندانی)، کفالت، نجات بخشی (از تنگنا)، معاضدت، همیاری، کمک مالی دولت (مثلا به شرکتی که در حال ورشکستگی است)

انگلیسی به فارسی

به قید کفیل آزاد کردن و شدن، با پاراشوت از هواپیما پریدن


از دست رفته، به قید کفیل آزاد کردن و شدن، با پاراشوت از هواپیما پریدن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: (informal) to jump from an airplane with a parachute.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a giving of support to someone in trouble.

(2) تعریف: the act of parachuting out of an airplane to escape an impending disaster.

(3) تعریف: a providing of financial aid, usu. by a government to a failing company or institution.

• parachute from an airplane; rescue from distress (esp. financial distress); free a person from jail by pledging a sum of money; abandon or escape a situation (slang)
escape attempt; escape from damaged aircraft

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] نجات سرمایه

مترادف و متضاد

help


Synonyms: aid, deliver, release, relieve, rescue, spring


Antonyms: ignore, refuse


escape


Synonyms: flee, quit, retreat, withdraw


Antonyms: stay


جملات نمونه

1. The crew just had time to bail out.
[ترجمه ترگمان] اونا فقط وقت داشتند که برن بیرون
[ترجمه گوگل]خدمه فقط زمان برای نجات است

2. The government can't bail out every unprofitable state enterprise.
[ترجمه سعید پارساپور] دولت نمی تواند عهده دار تمامی شرکتهای دولتی زیانده باشد
[ترجمه ترگمان]دولت نمی تواند هر گونه شرکت دولتی unprofitable را به قید وثیقه آزاد کند
[ترجمه گوگل]دولت نمیتواند تمام شرکتهای سودآور دولتی را نجات دهد

3. Some local businesses have offered to bail out the museum.
[ترجمه سعید پارساپور] تعدادی از تجارتهای محلی پیشنهاد داده اند که متکفل موزه باشند
[ترجمه ترگمان]برخی از تجار محلی پیشنهاد کرده اند که موزه را به قید وثیقه آزاد کنند
[ترجمه گوگل]برخی از شرکت های محلی پیشنهاد کرده اند تا موزه را نجات دهند

4. The bank helped to bail out the struggling company.
[ترجمه سعید پارساپور] بانک برای نجات شرکت دچار مشکل تلاش نمود
[ترجمه ترگمان]بانک به نجات شرکت در حال تقلا کمک کرد
[ترجمه گوگل]این بانک به شرکت در حال مبارزه کمک کرد

5. Reid was forced to bail out of the crippled aircraft.
[ترجمه سعید پارساپور] رید ناچار بود از هواپیمای دچار نقص فنی شده خارج شود
[ترجمه ترگمان]رید مجبور شد از هواپیمای معلول نجات یابد
[ترجمه گوگل]رید مجبور شد تا از هواپیمای فلج به قید وثیقه بگذرد

6. The boat will sink unless we bail out.
[ترجمه سعید پارساپور] قایق غرق میشه مگر اینکه ما خارج شیم.
[ترجمه ترگمان]قایق غرق می شه مگر اینکه با وثیقه آزاد بشیم
[ترجمه گوگل]قایق تا زمانی که ما نجات یابیم فرو می ریزیم

7. The eleven crew members managed to bail out, but by the time rescuers arrived, one had died.
[ترجمه سعید پارساپور] 11 نفر از خدمه توانستند نجات یابند اما زمانیکه امداد رسانها رسیدند یک نفر جانسپرده بود
[ترجمه ترگمان]یازده نفر خدمه توانستند به قید وثیقه آزاد شوند، اما زمانی که امدادرسانان رسیدند، یک نفر کشته شد
[ترجمه گوگل]یازده عضو خدمه موفق به فرار نشدند، اما زمانی که امدادگران وارد شدند، کسی فوت کرد

8. I know some guys who bail out after the first sign of difficulty and easily slip into a new relationship.
[ترجمه سعید پارساپور] من افرادی را میشناسم که بمحض اولین نشانه ای از مشکل ترک رابطه نموده و براحتی به رابطه ای جدید متمایل میشوند
[ترجمه ترگمان]من کسانی را می شناسم که پس از اولین نشانه مشکل و به آسانی به یک رابطه جدید دچار می شوند
[ترجمه گوگل]من بعضی از بچه ها را می شناسم که پس از اولین نشانه ی دشواری و به راحتی به یک رابطه جدید می اندیشند

9. The party has had to bail out its merchandising section, Ecotrade, from party funds, whilst running at a loss.
[ترجمه سعید پارساپور] حزب ناگزیر بود وابستگی بخش تجاری خود"Ecotrade" ، که فعالیتش با زیان همراه بود ، را از منابع مالی خویش جدا نماید .
[ترجمه ترگمان]این حزب باید بخش تجاری خود، Ecotrade، را از وجوه حزب به قید وثیقه آزاد کند، در حالی که در حال فرار از دست دادن است
[ترجمه گوگل]این حزب مجبور بود بخش تجارت خود را، Ecotrade، از صندوق های حزب، در حالی که در حال از دست دادن بود، نجات دهد

10. Their will be no "moral hazard" from this bail out because the austerity program being forced on the Greeks and others will be no picnic.
[ترجمه سعید پارساپور] هیچگونه تهدید اخلاقی در قبال برنامه ریاضت اقتصادی که بر یونان قرار است تحمیل شود وجود نخواهد داشت و برای سایرین نیز قرار نیست زنگ تفریحی در کار باشد.
[ترجمه ترگمان]آن ها هیچ گونه \"خطر اخلاقی\" از این قید وثیقه ندارند، زیرا برنامه ریاضت اقتصادی که بر یونان تحمیل شده است و دیگران به عنوان پیک نیک شرکت نمی کنند
[ترجمه گوگل]آنها از این حراست از هیچ «خطر اخلاقی» نخواهند داشت؛ زیرا برنامه ریاضت اقتصادی به یونانی ها و دیگران مجبور به پیک نیک نمی شود

11. For better or worse, the authorities have to bail out their financial systems with taxpayer money.
[ترجمه سعید پارساپور] چه خوب یابد، مسئولین میبایست سیستم مالی خویش را از وابستگی به منابع مالیات دهندگان رهائی دهند.
[ترجمه ترگمان]برای بهتر یا بدتر، مسئولین باید سیستم های مالی خود را با پول مالیات دهندگان به قید وثیقه آزاد کنند
[ترجمه گوگل]برای بهتر یا بدتر، مقامات باید سیستم مالی خود را با پول مالیات دهندگان تامین کنند

12. He desperately needed cash to bail out the ailing restaurant.
[ترجمه ترگمان]او به شدت به پول نقد نیاز داشت تا رستوران بیمار را به قید وثیقه آزاد کند
[ترجمه گوگل]او به شدت به پول نقد نیاز داشت تا از رستوران بیمار نجات پیدا کند

13. Now, the taxpaying public is being asked to bail out these same financial firms.
[ترجمه سعید پارساپور] اکنون از منابع مالیات دهنده بخش عمومی خواسته میشود که، از این موسسات مالی مشابه خارج شوند .
[ترجمه ترگمان]اکنون، از مردم taxpaying خواسته می شود که این شرکت های مالی را به قید وثیقه آزاد کنند
[ترجمه گوگل]اکنون، از مردم مالیاتی درخواست می شود که از این شرکت های مالی مشابهی حمایت کنند

14. As the government uses fiscal resources to bail out Fannie and Freddie, taxpayers may deem it necessary to save for future contingencies, affecting consumption.
[ترجمه سعید پارساپور] همانطور که دولت منابع مالی خویش را صرف نجات موسسات "Fannie" و "Freddie" مینماید، مالیات دهندگان هم ممکن است ملاحظات صرفه جوئی در مصارف را لازم تلقی نمایند.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که دولت از منابع مالی برای نجات Fannie و فردی استفاده می کند، مالیات دهندگان ممکن است آن را برای صرفه جویی در احتمالات آینده، موثر بر مصرف، ضروری بدانند
[ترجمه گوگل]همانطور که دولت از منابع مالی برای نجات از فانی و فردی استفاده می کند، مالیات دهندگان ممکن است لازم باشد که برای احتمالات آینده، که بر مصرف تاثیر می گذارند، صرفه جویی کنند

15. The plane's engine failed and the pilot was forced to bail out.
[ترجمه سعید پارساپور] موتور هواپیما از کار افتاد و خلبان مجبور به ترک هواپیما شد.
[ترجمه ترگمان]موتور هواپیما شکست خورد و خلبان مجبور شد به قید وثیقه آزاد شود
[ترجمه گوگل]موتور این هواپیما ناپدید شد و خلبان مجبور شد از دست بدهد

16. The government crafted the bailout scheme with little public discussion and without determining who was responsible for the losses.
[ترجمه ترگمان]دولت طرح نجات را با بحث عمومی کم و بدون تعیین اینکه چه کسی مسئول خسارات است، طرح کرد
[ترجمه گوگل]دولت با طرح بحث و جدل عمومی و بدون تعیین اینکه چه کسی مسئول خسارت بود، طرح ساختمانی را تهیه کرد

17. The resulting bailout will ultimately cost taxpayers hundreds of billions of dollars.
[ترجمه ترگمان]این کمک مالی در نهایت منجر به هزینه کردن صدها میلیارد دلار خواهد شد
[ترجمه گوگل]در نهایت کمک مالی به مالیات دهندگان صدها میلیارد دلار خواهد پرداخت

18. At least " bailout " is a better phrase than " handout " which was also being tossed around.
[ترجمه ترگمان]حداقل \"نجات نجات\" عبارت بهتری از \"بروشور\" است که به اطراف پرتاب می شود
[ترجمه گوگل]حداقل "کمک مالی" یک عبارت بهتر از "توزیع" است که نیز در اطراف پرتاب می شود

19. Irish Enterprise Minister Batt O'Keeffe said a bailout has not been discussed and rejected the assertion that there is a "crisis. "
[ترجمه ترگمان]Batt ا Keeffe، وزیر سرمایه گذاری ایرلندی، گفت که یک طرح نجات مورد بحث قرار نگرفته است و این ادعا را رد کرده است که \"بحران\" وجود دارد
[ترجمه گوگل]بیت اوکیف، کارشناس اقتصادی ایرلند، گفته است که کمک های مالی مورد بحث قرار نگرفته است و ادعا می کنند که بحران وجود دارد  "

20. As Congress moves to consider the largest financial bailout in our nation's history I want you to know that I will be voting NO on this boondoggle .
[ترجمه ترگمان]همانطور که کنگره برای رسیدگی به بزرگ ترین کمک مالی مالی در تاریخ کشورمان تلاش می کند، می خواهم بدانید که من بر روی این boondoggle رای خواهم داد
[ترجمه گوگل]همانطور که کنگره قصد دارد تا بزرگترین کمک مالی را در تاریخ کشور ما در نظر بگیرد، من می خواهم بدانید که من در مورد این حق رای گیری خواهم بود

21. While a Portuguese bailout would be manageable, assistance for its neighbor Spain would sorely test EU resources and raise deeper questions about the integrity of the single currency bloc.
[ترجمه ترگمان]در حالی که یک کمک مالی پرتغالی ها قابل کنترل است، کمک به همسایه اش اسپانیا به شدت منابع اتحادیه اروپا را مورد آزمایش قرار می دهد و پرسش های عمیق تری در مورد تمامیت بلوک واحد پول مطرح می کند
[ترجمه گوگل]در حالی که کمک مالی پرتغالی قابل کنترل خواهد بود، کمک به همسایگانش اسپانیا به شدت از منابع اتحادیه اروپا و پرسش های عمیق تر درباره ی یکپارچگی واحد واحد پولی سوال می کند

22. A bailout of GSE bondholders would beperhaps the greatest taxpayer rip-off in American history.
[ترجمه ترگمان]یکی از نجات صاحبان سهام GSE، بزرگ ترین سهم مالیات دهندگان را در تاریخ آمریکا به خطر می اندازد
[ترجمه گوگل]کمک مالی به سهامداران بورس اوراق بهادار GSE شاید بزرگترین مالیات دهندگان در تاریخ آمریکا باشد

23. Sachsen LB and IKB was a bailout of twenty-six billion Euros and that's a huge scandal in Europe, which is still unfolding, and it derives from the U. S. Subprime crisis.
[ترجمه ترگمان]Sachsen نهاد و IKB یک طرح نجات بیست و شش میلیارد یورو است و این یک رسوایی بزرگ در اروپا است که هنوز در حال باز شدن است و از U اس بحران subprime
[ترجمه گوگل]Sachsen LB و IKB نجات 26 میلیارد یورو بود و این رسوایی بزرگی در اروپا است که هنوز در حال شکل گیری است و از بحران U S Subprime حاصل می شود

24. When Congress passed the $ 700 billion bailout, the whole idea was to buy failed mortgage assets.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که کنگره از ۷۰۰ میلیارد دلار کمک مالی کرد، کل ایده خرید اموال رهنی ناموفق بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که کنگره 700 میلیارد دلار کمک مالی را تصویب کرد، ایده اصلی این بود که دارایی های وام مسکن شکست خورده را خریداری کنند

25. A sovereign bailout should provide breathing space to perform a radical restructuring. But a fire sale of Irish banking assets is not the only way to cut the banks down to size.
[ترجمه ترگمان]یک طرح نجات اقتصادی باید فضای تنفس را برای انجام بازسازی اساسی فراهم کند اما فروش آتش سوزی دارایی های بانکی ایرلندی تنها راه کاهش اندازه بانک ها نیست
[ترجمه گوگل]کمک مالی مستقل باید فضای تنفسی را برای انجام بازسازی رادیکال فراهم کند  اما فروش آتش از دارایی های بانکداری ایرلندی تنها راه کاهش بانک ها به اندازه نیست

26. The bailout bill is a classic example of expediency over effectiveness.
[ترجمه ترگمان]لایحه نجات یک نمونه کلاسیک از مصلحت در مورد اثربخشی است
[ترجمه گوگل]لایحه تسویه حساب یک مثال کلاسیک از اهمیت در مورد اثربخشی است

27. The Clinton administration last winter assembled the $50 billion emergency bailout package to ease a financial crisis in Mexico.
[ترجمه ترگمان]دولت کلینتون در زمستان گذشته بسته نجات ۵۰ میلیارد دلاری را برای کاهش بحران مالی در مکزیک جمع کرد
[ترجمه گوگل]دولت زمامداری کلینتون در ماه زمستان گذشته، 50 میلیارد دلار کمک مالی اضطراری را برای کاهش بحران مالی در مکزیک مونتاژ کرد

28. Three years of huge losses forced the bank to seek a government bailout.
[ترجمه ترگمان]سه سال ضرر و زیان عظیم بانک را مجبور کرد که به دنبال یک بسته نجات دولتی باشد
[ترجمه گوگل]سه سال از تلفات عظیم، بانک را مجبور به پرداخت کمک مالی دولت کرد

29. The government helped resolve that struggle by pledging to use taxpayers' money to contribute to a bailout.
[ترجمه ترگمان]دولت به حل این تلاش کمک کرد و قول داد از پول مالیات دهندگان برای کمک به کمک مالی استفاده کند
[ترجمه گوگل]دولت به حل و فصل این مبارزه با متعهد شدن به استفاده از پول مالیات دهندگان برای کمک به کمک مالی کمک کرد

30. The newly appointed finance minister, Wataru Kubo, is expected to deflect opposition criticism over the housing lender bailout.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که Wataru kubo، وزیر دارایی جدید که به تازگی منصوب شده است، انتقادات اپوزیسیون را نسبت به طرح نجات وام دهندگان منحرف کند
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که وزیر دارایی تازه تأسیس، واتارو کوبو، از نقض مخالفت با کمک مالی وام دهنده مسکن منحرف شود

پیشنهاد کاربران

از مخمصه نجات دادن ، رهانیدن

فلنگ رو بستن


پشتوانه قرار دادن ، رهانیدن، پذیرش بار مسئولیت ، تضمین نمودن ، موجبات آزادی فراهم نمودن،

پشتیبانی مالی کردن به منظور نجات از شکست یا ورشکستگی

پشتیبانی مالی کردن به منظور جلوگیری از شکست و ضرر مالی

آب بیرون ریختن ( از قایق )
He had to stop rowing to bail water out of the boat.
The boat will sink unless we bail out.
We faced the dilemma of being drenched in the downpour while we covered our boat or having to bail the water out of the boat after the rain had ceased.

نجات سرمایه

قرار التزام، قید التزام، قرار وثیقه

قرار التزام، قرار وثیقه، قید التزام، وثیقه، ضمانت

[اقتصاد]

کمک مالی

از تنگنا نجات دادن

A: You put up a false front for her
تو خودت رو جور دیگه ای واسش نشون/جلوه دادی
B: Right. I had to, because the poor girl was wrecked
I mean, what was I gonna do? I was trying to bail her out

جا زدن

bail out ( اقتصاد )
واژه مصوب: نجات مالی
تعریف: حمایت مالی اضطراری از کشور یا شرکتی که با مشکلات مالی جدی یا ورشکستگی روبه رو است، برای سر پا نگه داشتن آن |||متـ . نجات


کلمات دیگر: