1. conformal mapping
نقشه کشی همدیس
2. type mapping
نقشه کشی مونه ای
3. The government has issued a new document mapping out its policies on education.
[ترجمه جعفر مرادی] دولت سند جدیدی صادر کرده که در آن، سیاست های خود در زمینه آموزش و پرورش را ترسیم نموده است.
[ترجمه ترگمان]دولت یک سند جدید تدوین کرده است که سیاست های خود در زمینه آموزش را تدوین کرده است
[ترجمه گوگل]دولت سند جدیدی را که سیاست های خود را در زمینه آموزش و پرورش تعیین می کند، صادر کرده است
4. He spent the next fifteen years mapping the Isle of Anglesey.
[ترجمه ترگمان]او پانزده سال بعد را برای نقشه برداری از جزیره Anglesey گذراند
[ترجمه گوگل]او پانزده سال دیگر نقشه برداری جزیره انجلس را صرف کرد
5. The project is nothing less than mapping every gene sequence in the human body.
[ترجمه ترگمان]این پروژه چیزی کم تر از نقشه برداری از هر توالی ژن در بدن انسان است
[ترجمه گوگل]این پروژه چیزی کمتر از نقشه برداری هر دنباله ژن در بدن انسان است
6. With each passing year, geophysicists get closer to mapping the layer in fine detail.
[ترجمه ترگمان]با گذشت هر سال، geophysicists نزدیک تر می شوند تا این لایه را با جزئیات دقیق نقشه برداری کنند
[ترجمه گوگل]با گذشت هر سال، متخصصان ژئوفیزیک به لایه برداری دقیق در نقشه نزدیک می شوند
7. This should annoy players who are obsessive about mapping details.
[ترجمه ترگمان]این مساله باید بازیکنان را ناراحت کند که در مورد جزئیات نقشه برداری وسواس دارند
[ترجمه گوگل]این باید بازیکنان را ناراحت کند که درباره جزئیات نقشه برداری وسواس دارند
8. Genomic DNA sequencing and mapping of the exon-intron boundaries showed that the visceral isoform was the product of cassette-type alternative splicing.
[ترجمه ترگمان]تعیین توالی DNA و نقشه برداری از محدوده exon - intron نشان داد که لایه امعا و احشا محصول of جایگزین نوع کاست است
[ترجمه گوگل]تعیین توالی ژنومی DNA و ترسیم مرزهای اگزون-آنترون نشان داد که ایزوفرم احشایی محصول اسپلینسیون جایگزین نوع کاستی است
9. He and Rivers then spent four years mapping the recovery of sensory perception in Head's arm.
[ترجمه ترگمان]سپس او و ری ورز چهار سال را صرف نقشه برداری از بازیابی ادراک حسی در بازوی سر کردند
[ترجمه گوگل]سپس او و ریور چهار سال را صرف نقشه برداری بهبود ادراک حسی در بازوی سر داد
10. The photographic mapping of the accessible half of Mercury was a great success.
[ترجمه ترگمان]نقشه تصویری نیمه قابل دستیابی عطارد، موفقیت بزرگی بود
[ترجمه گوگل]نقشه برداری عکاسی از نیمه قابل دسترسی Mercury موفقیت بزرگی بود
11. A number of senators are already mapping their campaigns for the presidency.
[ترجمه ترگمان]شماری از سناتورها پیش از این مبارزات خود را برای ریاست جمهوری تعیین کرده اند
[ترجمه گوگل]تعدادی از سناتورها در حال حاضر نقشه های کمپین های خود را برای ریاست جمهوری دارند
12. The subsystems include texture mapping support, double buffer colour animation and hardware image processing.
[ترجمه ترگمان]این سیستم ها عبارتند از پشتیبانی نگاشت بافت، انیمیشن سازی دوتایی و پردازش تصویر سخت افزار
[ترجمه گوگل]زیر سیستم شامل پشتیبانی از نقشه برداری بافت، انیمیشن رنگ دو بافر و پردازش تصویر سخت افزاری است
13. Bridges also had become known for his mapping of the territory and for the aid he rendered to shipwrecked sailors.
[ترجمه ترگمان]پل ها همچنین برای نقشه برداری سرزمین و کمک به ملوانان کشتی شکسته معروف شده بود
[ترجمه گوگل]پل ها نیز برای نقشه برداری از این قلمرو و برای کمک به ملوانان کشتی سقوط کرد
14. If the mapping is successful then manipulation of the mathematics is equivalent to manipulation of the objects in the target domain.
[ترجمه ترگمان]اگر نقشه برداری موفقیت آمیز باشد، دستکاری ریاضیات معادل دستکاری اشیا در دامنه هدف است
[ترجمه گوگل]اگر نقشه برداری موفق باشد، دستکاری ریاضیات معادل دستکاری اشیاء در حوزه هدف است
15. Violet Mapping had been running this massage parlour for five years.
[ترجمه ترگمان]وی ولت Mapping پنج سال بود که این اتاق ماساژ را اداره می کرد
[ترجمه گوگل]نقشه برداری بنفش این سالن ماساژ را به مدت پنج سال اجرا کرده است